یادداشت عرفان صادقی
1404/5/30 - 11:33

«کسی که با هیولاها میجنگد باید مراقب باشد که خودش به هیولا تبدیل نشود. و اگر مدتی طولانی در مغاک خیره شوی، مغاک نیز در تو خیره خواهد شد.» _فردریش نیچه داستان داخل یه شهرک نظامی کوچیک و قدیمی با اهالیِ خرافاتی اتفاق میفته. به تازگی توی شهرک قتلی اتفاق افتاده که اهالی رو ترسونده و شایعه شده این قتل کار جنها بوده! به همین خاطر دکتر ربانی، روانشناسِ پادگانِ شهرک، همراه با ستوان آراسته، مامور میشه که بره توی مسجدِ شهرک و درمورد قتلی که اتفاق افتاده با مردم صحبت کنه و ازشون بخواد به جای خرافات، کمک کنند که قاتل دستگیر بشه. اما در حین صحبتهای دکتر ربانی برای مردم، خبر میرسه که یه جنایت دیگه توی شهرک اتفاق افتاده! حالا کارِ دکتر و ستوان سختتر از قبل شده و باید پرده از رازِ دو جنایت بردارن. اما قرار نیست معمای جنایتها به راحتی حل بشه چون تا پایان داستان معماها، رازها و شاید جنایتهای جدیدی در انتظار خوانندهست... داستان، داستانِ تلخ و آشنای جهالت و جنایتهاست. جهلی که مثل یه ویروس توی محیط پخش میشه و آلودگی حاصل از این جهل، به صغیر و کبیر رحم نمیکنه. کتابِ بینقصی نبود ولی جذاب بود؛ یه داستان به شدت جنایی و کمی هم روانشناختی، مناسب رده سنی بزرگسال. به نظرم ایدهی نویسنده از بس خوب بوده که میشه روی بعضی نقاط ضعف کتاب چشمپوشی کرد.
(0/1000)
نظرات
5 روز پیش
من تا به حال از این نوع ژانر کتابی نخوندم ولی نقدتون اینقدر جذاب و گیرا بود که جذب شدم به لیستم اضافه کنم تا هر چه زودتر بخونمش :)
1
1
5 روز پیش
فقط یک سوال .دارم . کتاب فقط یه داستان جنایی بود یا چیزی عمیق تر میخواسته بگه درمورد جامعه یا آدم ها ؟! پیام اصلیتون از کتاب چی بوده و اینکه وقتی داستان رو میخونید یه طوری هست که بتونید تصور و تصویر سازی کنید یا نه ؟ خیلی ببخشید فکر کنم از یک سوال بیشتر شد🤭😸
2
0
5 روز پیش
به نظرم داستان جنایی_روانشناختیه، که بُعد روانشناختیش بهش عمق میده. در کل میشه ازش نکات عمیقی درمورد جامعه و آدمها بیرون کشید.
1
عرفان صادقی
5 روز پیش
1