یادداشت زهرا سادات رضایی
1403/9/13
شاید برای کمتر کسی پیش بیاد که یکهو سقف کافه رو سرش خراب شه. در حالی که قبلش یه غریبه لبتاپش رو به امانت سپرده باشه بهش و بیهوا اون ترک نا حسابی روی سقف بخواد تلپی آوار شه رو سرش. خب برای فیکسی این اتفاق افتاد. اون یه دختر سخت کوش و مسئولیت پذیره. و همیشه به حرف پدرش پایبنده: خانواده مهمترین چیزه. تو یه کافی شاپ اتفاقی سباستین رو برای اولین بار میبینه. در حالی که اون برای پاسخ به تلفن میخواست بره بیرون از کافه. لبتاپش رو به فیکسی میسپره و یک هو بومممم سقف میریزه و فیکسی میشه ناجی اون لبتاپ. سباستین که مدیر یک شرکت سرمایهگذاریه همه زندگیش تو اون لبتاپ بوده و حالا قصد جبران داره.... داستان ساده، خانوادگی و هپی اندینگه. ولی خب یه مقدار اشکالات هم بهش وارده. مثلا تحول برادر فیکسی خیلی فانتزی بود، واقعا تو زندگی واقعی کم پیش میاد آدما انقدر زود سرشون به سنگ بخوره و آدم شن. و اینکه محاوره نویسی مترجم کتاب رو دوست ندارم... درکل اگه نخونید چیزی از دست ندادید.
(0/1000)
زهرا سادات رضایی
1403/9/25
0