یادداشت عصماء

عصماء

عصماء

1403/12/26

        به نام آنکه جان را فکرت آموخت

دنیای سوفی  خوانده شد هر چند که  به نظر من باید بیشتر از یکبار خوانده شود. بدون تمجید یا انتقاد فقط نظر شخصی خودم را دربارهٔ  کتاب بیان می کنم. به طور خلاصه این کتاب تاریخ فلسفه غرب را به زبان شیرین قصه به بهترین صورت، جذّاب، سَلیس و روان توضیح داده و از آن نوع کتابهایی ست که اگر دست بگیری تا انتهای آن یعنی 600 صفحه دلت نمی خواهد آنرا زمین بگذاری. اگر در فضای مجازی سرچ کنیم با انبوهی از نظرات موافق و مخالف نسبت به این کتاب روبرو می شویم ولی من نه فیلسوف هستم نه یک مترجم خوب و نه منتقد کتاب. هر کتابی که می خوانم سعی دارم نکات مثبت آن را جدا کنم و بنویسم و نسبت به نویسنده و عقائدش سوگیری نداشته باشم. به هر حال آقای یوستین گرودر نویسنده ی کتاب یک استاد فلسفه غربی هستند و  ضمناً هیچکدام از این نظریه ها را به صرف قاطع تأیید یا تکذیب نکرده اند. بعضی استفاده از شخصیتهای کارتونی را نقطه ضعف این کتاب می دانند ولی به نظر من همانطور که خالق کتاب دنیای سوفی به سوفی و البرتو حیات بخشید خالق کلاه قرمزی و آلیس در سرزمین عجائب هم همین کار را کرد این بدان معنی ست که مراقب نوشته ها و کلماتی که میآفرینیم باشیم آنها هرگز از بین نمی روند و باقی می مانند و شاید تا نسلها اثر گزار باشند. مخلص کلام اینکه من این کتاب را شروع و نقطه ی آغاز حرکت می دانم. تا حد چالش کشیدن ذهن و تکاپو برای یافتن حقیقت خودشناسی و نه بیشتر. شناخت فلسفه های غربی و عقائد مارکس، کانت و ... چندان هم آسان نیست که با یک کتاب به آن دست پیدا کنیم و خب قسمتی از راه را هم باید با امثال ابن سینا و فارابی و یا مولانا و صدر شیرازی طی طریق کرد و نقطه ی اوج را در نهج البلاغه و کلمات حضرت علی علیه السلام آن فیلسوف همه دوران که به قول مولوی بر شاهراه هل اَتی نشسته و سامان بخش زندگی انسانیست که راه از چاه نمی شناسد، جستجو کرد.
و امّا چند نکته از کتاب دنیای سوفی:
کودکان و فیلسوفان چقدر به هم شبیهند. شهامت اظهار نظر دارند. حقیقت جویند. همه چیز برای آنها امکان وقوع دارد بنابراین از دیدن چیزی متعجب نمی شوند چون گرفتار عادت و تکرار نیستند ولی متحیر چرا. سوال می پرسند و در پیدا کردن جواب اصرار دارند.
انسان به هر کاری دست می زند آمیخته ای می شود از خیر و شر.
مردم را از گپ زدنشان بیشتر از هر چیز می توان شناخت.
تضاد لازمه ی جهان هستی ست.
اثبات خدا بوسیله ی عقل و برهان از شور و شوق مذهب می کاهد.
یا خدا هست یا نیست. اگر هست باید هر چه می گوید انجام داد یا اصلا بگوئیم نیست و به میل خود رفتار کنیم. بین این دو چیزی نیست.
این دنیا تصویر منظره ای زیباست اگر چه واقعا زیباست ولی باز هم تصویر است.
آدمها در عالم مثال بی نقصند هر چند که در این دنیا هیچکس بی عیب نیست. نه تنها انسانها که همه ی موجودات در عالم مثال بی عیب و نقص هستند. افلاطون
هر چیزی در این دنیا علت غائی دارد یعنی برای کاری آفریده شده است. باران می بارد چون برای حیات ضروریست. این وظیفه ی باران است.
اگر به شکوهمندی روحمان ایمان نداشته باشیم کافریم.
اگر مغز انسان آنقدر ساده بود که می فهمیدیم چه هست چنان احمق بودیم که از آن سر در نمی آوردیم. نمی توان با درک و حس تجربی انسان را شناخت.
خداوند ما را خالق نامید هر چه بگوئیم بنویسیم فکر کنیم انجام دهیم یعنی موجودی را آفریدیم. مثل سوفی و البرتو که سرگُرد خالق آنها بود.
      
32

7

(0/1000)

نظرات

آفرین ... کامل، ساده و زیبا؛ یادداشت رو دوست داشتم 💚🌿📗🍏

1

عصماء

عصماء

1403/12/26

ممنون از انگیزه ای که میدین 💪

0