یادداشت مصطفا جواهری

                نوری و افرا به همراه سامی پسرشان، خانواده‌ای سه‌نفره اهل سوریه هستند. فرزندشان در بمبارانی در خلال جنگ داخلی سوریه کشته می‌شود. زوجِ آواره تصمیم به مهاجرت غیرقانونی می‌گیرند. داستان در دو خط زمانی روایت می‌شود. گذشته‌ای که زندگی آرام پیش از جنگ است و حالی که در حین فرار اند. یک داستان ریتمیک، پرکشش و به‌شدت دردناک و البته عمیق.
و نکتهٔ جالب؟ نویسنده سوری نیست! حتا عرب هم نیست. انگلیسی است. و نکتهٔ جالب‌تر؟ مقصد نوری و افرا (شما بخوانید آن بهشتِ موعود که آرامشی ابدی در انتظارشان است تا التیام دردهای خاورمیانه‌ای باشد.)، انگلستان است. تمامی سختی‌ها و مصائب را تحمل می‌کنند برای رسیدن به آنجا :)
مشابه این روند را در رمان‌های دیگری نظیر بی‌سرزمین (نوجوان) می‌توانید ببینید. فقط انگلستانش می‌شود آمریکای مهربان.
نمونهٔ خیلی نزدیک‌مان هم آلمان است و بمب‌های شیمیایی‌ای که به صدام داد و دستِ مهمان‌نوازیِ پس از جنگش که جلوی جانبازان شیمیایی دراز شده بود. (از کرخه تا راین را ببینید. هزارباره ببینید.)
کتاب قابل توصیه‌ای است؟ بله؛ به شرط عنایت به عرض بالا.
نشرهای مختلفی چاپش کرده‌اند. اگر دست بجنبانید، چاپ قدیمِ نشر خوب را پیدا خواهید کرد. با قیمتی عالی.
        
(0/1000)

نظرات

هعی...
اسب

1402/09/25

یعنی ترجمه‌ی آبتین گلکار رو نادیده بگیریم؟
مشتاق شدم بخونم