یادداشت

دریا

دریا

1403/7/21

مرگ سیاه دل
        سومین کتاب از سه‌گانه‌ی فونکه، البته الان دیگه چهارگانه‌ست چون جلد چهارم هم داره میاد.

نمی‌دونم چرا خیلی مشتاق خوندن جلد چهارم نیستم. ایده‌های کورنلیا رو دوست دارم، دریافتی که از این مجموعه‌ش دارم اینه که قلم و کتاب به شمشیر پیروزند. هرچی جلوتر می‌ریم این ایده کمرنگ‌تر می‌شه.

جلد سوم تغییر و تحولات جالبی داشت ولی آخرش، مخصوصا تغییر احساس مگی رو اصلا دوست نداشتم. کلا با تغییر احساسات عاشقانه‌ی آدما توی کتابا صددرصد مخالفم، شاید هم دلیلش اینه که بد تصویرش می‌کنن. معمولا وقتی دو نفر همو دوست دارن، حتما یکی‌شون خیلی باید رفتاراش بد بشه تا اون یکی ازش زده بشه ولی این حالتو نمی‌تونن خوب درارن.

در کل دنیای فانتزی، همیشه جذابه، ولی الان که این سه کتابو خوندم، فکر می‌کنم بهتر بود ادامه‌ش نمی‌داد. همون سیاه‌دل، جلد اول، به تنهایی کفایت می‌کرد. برای من به شدت کتاب جذاب، هوشمندانه و پرکششی بود.

همین حسیه که درمورد دونده‌ی هزارتو هم داشتم. پایان‌بندی به شدت بد... هر کتابی، حتی فانتزی، یه جهان‌بینی، یه فلسفه‌ای خاص خودش داره، یا این کتاب مستثنا بود، یا من نفهمیدم چی می‌خواد بگه و تازه دو جلد چهار و پنجش که خیلی اضافی و بیخود بود. چرا وقتی تمام سرنوشت شخصیتا رو می‌دونیم، باید دلمون بخواد بفهمیم همه چی از کجا شروع شده بوده؟

وقتی این کتابا رو می‌خونم تازه به تبحر خانم رولینگ نازنین پی می‌برم. چند جلد کتاب نوشته که یک لحظه نمی‌شه زمینشون گذاشت و حتی نمی‌شه گفت یکی از دیگری جذاب‌تره. همه عالی. دقیق و درجه یک.

      
55

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.