یادداشت علی عقیلی نسب
1404/1/21
یادداشت امید طبیبزاده بر این کتاب: بعضی دوستان تا اسم آلاحمد را میشنوند به شریعتی هم ناسزا میگویند! البته اهمیتی هم ندارد، اما شاید بد نمیبود این دوستان به تفاوت عظیمی هم که بین آن دو وجود دارد توجه میکردند. آل احمد در تمام عمر کوتاهش همواره در جستجو بود و به هیچ حقیقتی هم نرسید جز همان اصالت جستجو، درحالیکه شریعتی از همان ابتدای حیات اجتماعیاش خود را یگانه کاشف حقیقت میدانست! اما سه گروه در تخریب نام آل احمد بیشترین نقش را داشتهاند: اول حضراتی که میکوشیدهاند تا او را مصادره به مطلوب کند، دوم تودهایها که آل احمد شجاعانه ماهیت استعماری حزبشان را افشا میکرد، و بالاخره سوم طرفداران سلطنت که در غیاب بحثهای آزاد و انتقادی و روشنگر در ایران، متأسفانه افکار سطحیاشان برای خیلیها مبدل به راهی برای رهایی شده است! بحثهای آزاد میتوانست بهخوبی نشان دهد که مردم یک جامعه از روی تفنن به سمت انقلاب نمیروند، بلکه جانسختی دستگاههای سرکوبگری چون ساواک و قدرت یافتن افراد تحقیرگر و بیماری چون پرویز ثابتی عامل چنین جریانهایی هستند. این کتاب باید سالها پیش، حتی دههها پیش، منتشر میشد، اما هنوز هم خواندنش مفید و اطلاعدهنده است. بیش از نیم قرن از مرگ آل احمد میگذرد و او هنوز نمرده و توگویی ماجرایش تازه دارد شروع میشود! امیدوارم چهار جلد دیگر این کتاب نیز اجازه انتشار بگیرد و ما را با فضای سالهای پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ تا زمان مرگ آل احمد هرچه بیشتر آشنا سازد. باید به مهندس دانایی، اهتمامگر کتاب حاضر، آفرین گفت که با پایمردی بسیار پای انتشار این کتاب ایستاد و به عهدی که با جانان بسته بود بهدرستی عمل کرد. این مختصر را با نقل بخشی از سخنان همو در مقدمهٔ خواندنی کتاب به پایان میرسانم که نمیدانم چرا تا خواندم یاد نامهها و یادداشتهای گمشدهٔ ابوالحسن نجفی افتادم: «نگارنده... در مصاحبه با خبرگزاریها و جراید گوناگون، به موضوع دستنوشتههای آل احمد هم اشاراتی میکرد تا افکار عمومی نسبت به موضوع حساس شود... [و این] هشداری بود خطاب به کسانی که دستنوشتههای مزبور در اختیارشان بود، تا بدانند که چشمها باز است و فرصت و اجازهٔ سوءاستفاده نخواهند داشت»! (ص ۳۳). پیوند یادداشت: https://t.me/OmidTabibzadeh/100
(0/1000)
نظرات
1404/1/21
نمیدانم آدمهای این نسل چرا هر چه میشود لگدی روانهی شریعتی میکنند و درمیروند. اگر شریعتی را مسبب انقلاب میدانند که نقش جلال چندان کمتر از او نیست. اثر جلال روی رهبران انقلاب واضح است و همین رهبران اغلب منکران شریعتیاند یا او را چندان جدی نمیگرفتهاند. من جلال را دوست دارم. این کتاب را هم به محض انتشار خریدم و پارههای مختلفی را خواندم. اما من یکی ابداً جلال را در جستجوی حقیقت نیافتهام. جلال عملگرای محض بود. جستجوی حقیقت باز در شریعتی نمود بیشتری دارد. مواجههی این دو با دین را کافی است با هم مقایسه کنید. جلال فقط و فقط به جنبهی عملی دین فکر میکند. هی بررسی میکند ببیند چه استفادهی سیاسیای میشود از دین کرد. شریعتی هم دنبال تأثیرگذاری سیاسی و اجتماعی دین هست اما به نظر میرسد به امری غیبی، امری غیر مادی هم اعتقاد دارد. بله البته در این کتاب میشود دید که جلال صاحب ایدئولوژی نبود اما این بحث دیگری است. ببخشید اگر ناواضح نوشتم.
3
2
1404/1/21
بله از این نظر که حتماً همینطور است و امیدوارم این کتاب دیده شود. ممنون که منتشر کردید. @aghili
1
1404/1/21
خلاصه اینکه به نظر من «آلاحمد در تمام عمر کوتاهش همواره در حال عمل بود و به هیچ حقیقتی هم نرسید جز همان اصالت عمل». جلال -تا جایی که من دیدهام- اصلاً دنبال شناخت و حقیقت نیست، دنبال حرکت است، دنبال عمل است. بقیه را هم به عمل وامیداشت.
2
0
1404/1/21
ممنون که نکتهتون رو نوشتید امیدوارم یه روزی حوصله کنم و در این مورد تحقیق کنم شاید اون روز بشه بیشتر صحبت کرد
1
علی عقیلی نسب
1404/1/21
1