یادداشت کوثر گلیج

        تمساح، برای من نماد مشکلاتی بود که تصادفی یا غیرتصادفی مرا می‌بلعند و منِ آدمیزاد هر لحظه به جای برون‌رفت از این مشکلات، انرژی‌ام را صرف توجیه آن وضعیت و پذیرش و تطبیق خودم در آن مخمصه می‌کنم. در همان اثنا اطرافیانم می‌توانند مثل راوی برایم دلسوزی کنند و همزمان از من متنفر باشند یا مثل همسرِ داستان، به فکر خودشان باشند و نسبت به ماجرای من بی‌تفاوت. وضعیت بغرنجی که به چشم هیچ کدام از کاراکترهای داستان فاجعه نیامد و هر کس نسبت به شرایط خودش، فقط به فکر منافعش بود.
سوالی که دارم این میزان همذات‌پنداری ما ایرانی‌ها با ادبیات روس، اتفاقی است؟
      
433

16

(0/1000)

نظرات

سوال جالبی هست🤔

1