یادداشت رعنا حشمتی

زندگی روی در یخچال
        دیشب قبل خواب تصمیم گرفتم یه چیز آسون بانمک بخونم که بتونم دوباره به میادین برگردم... ولی نمی‌دونستم قراره با همچین چیز ترسناکی روبه‌رو شم.
خیلی سخت گذشت بهم و نصفه شبی بی‌صدا جیغ می‌زدم  و گریه می‌کردم. برای همه آدم‌هایی که یهو زندگیشون توی چند ماه یا چند روز دگرگون شده و عزیزاشون رو از دست دادن.
---
کتاب درمورد مادر و دختریه که روی در یخچال برای همدیگه یادداشت می‌ذاشتن و فرصت‌هایی که برای حرف زدن با همدیگه نداشتن رو جبران می‌کردن. یا حداقل سعی می‌کردن که جبران کنن... و ما هم خیلی کم و در حد همین یادداشت‌ها اطلاعاتمون رو درمورد شخصیت‌ها به دست می‌آریم. ولی حسشون رو می‌گیریم. :) تا اینکه مادرش سرطان سینه می‌گیره و روتینشون تغییر می‌کنه و در طول این مدت هردو تغییر می‌کنن و بیشتر همدیگه رو می‌شناسن.... مدل یادداشت‌ها عوض می‌شه و ...
و خب بر خلاف (شایدم دقیقا موافق) چیزی که اولش از یه کتاب نوجوان انتظار داری، تهش مادرش می‌میره.
      
115

14

(0/1000)

نظرات

دیدی چقدر خاص بود؟ به نظر من فوق‌العاده بود یک سبک جدید تهش هم که غافلگیر می‌شوی.
1

1

واقعا فوق‌العاده بود. هم از نظر سبکی هم محتوا. خیلی دوستش داشتم. 

0

منم خون گریه کردم باش! امسال از بچه‌هام هر کی خوند سبک و داستان رو خیلی دوست داشت.
1

1

😥😥🧡 

0