یادداشت mahsa bgbn
1402/2/2
چهارمین کتاب ۴۰۲ ۲۴-۲۶ فروردین حتما همهمون وقتی نوجوون بودیم، از تو اینترنت رمانهای زرد وطنی میخوندیم. خب حالا به نویسندهی یکیشون بگین یه داستان ترسناک براتون بنویسه، چیزی که تحویل میگیرین، همین کتابه!! اگه دوست دارین یه مجموعه داستان ترسناک آمیخته با اسطورههای ایرانی و افسانههای بومی با وجه اشتراک یه تبر نقرهای طلسمشده -ایده جذابی که به زیباترین شکل ممکن نابود شده- بخونید، این مجموعه رو از دست ندید:/ شخصیتهای مزخرف، دیالوگهای آبکی، احساسات مصنوعی، صحنههای ترسناک لوس از مد افتاده... آدماش یه چیزی مث بازیگرای نمایش مضحک «چطو به تو گیر ندادن» بودن!🤣 دوتا داستان اول مخصوصا دومی خیلی بهتر از بقیه داستانها بودن اما درکل اونا هم ضعیف از آب در اومده بودن.🫤 «شکستهحصر» ، مهمترین داستان مجموعه، که بیش از نصف کتاب رو به خودش اختصاص داده بود، به معنای حقیقی کلمه پایمال شده بود. بهرهگیری از اسطوره ایرانی مرکوش- مرکوس/ملکوس- دیو سرما واقعا تحسینبرانگیز بود اما خب مگه همین کافیه؟ ایده جذاب اگه خوب پرداخته نشه، به چه دردی میخوره؟ انگار نویسنده مث من خیلی فیلم ترسناک نگاه میکنه! والا من که یاد حلقه، آنابل، سینستر و حتی وایتواکرها میافتادم. چی میشد اگه یه ترس بومی و تجربهنشده بهمون القا میکردی؟ ممکن نیست داستانی راجع به برف و کوهستان باشه و من یاد «نگهبان» پیمان اسماعیلی نیفتم. اصلا نمیشه باهم مقایسهشون کردااا. ولی من از «سردخواب» های اون داستان خیلی خیلی بیشتر ترسیدم. سرمای جملههاش عمیقا به قلبم نیشتر میزد. وهمی که تو سطرسطر کتاب بود، منجمدم میکرد. باگذشت این همه سال هنوزم بهش فکر میکنم و تحسین میکنم ایده و قلم جذاب نویسندهاش رو.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.