یادداشت Maede

Maede

Maede

7 روز پیش

        کتاب هابیت مقدمه خوبیه برای آشنایی با سرزمین میانه و ورود به دنیای ارباب حلقه‌ها.
این کتاب، اینکه چطور حلقه دست بیل‌بو افتاد و ماجرای روبه‌رو شدن اون با گالوم رو هم بیان کرده. 

خلاصه داستان:
داستان با اولین ملاقات بیل‌بو و گندالف شروع می‌شه؛ گندالف از بیل‌بو می‌خواد که برای یه ماجراجویی بهش بپیونده. بیل‌بو در آغاز مخالفت می‌کنه، اما بعد از اینکه با دورف‌ها ملاقات می‌کنه و از تصمیم اون‌ها برای بازپس‌گیری گنج‌شون از اژدها آگاه می‌شه، بخش توکی وجودش فعال می‌شه و نظرش رو عوض می‌کنه. (البته که توانایی متقاعدسازی گندالف هم خیلی تاثیرگذار بود.)

شخصیت‌ها: 
بیل‌بو بگینز: سیر تحولی شخصیت بیل‌بو در طول کتاب کاملا مشهوده. در ابتدا، اون هابیتیه که دلش نمی‌خواد خونه‌ش رو ترک کنه و آرامش خودش رو به هم بزنه، اما با پشت سر گذاشتن ماجراهای سفر، اون چیزهای جدیدی می‌بینه و یاد می‌گیره و بالغ‌تر می‌شه. بیل‌بو همچنین در طول سفرش نسبت به دورف‌ها احساسات دوستانه پیدا می‌کنه و چند باری اون‌ها رو نجات می‌ده و براشون فداکاری می‌کنه. نکته جالب اینه که هابیت‌ها موجودات جنگ‌جو و قوی‌ای نیستن و با این وجود گندالف بیل‌بو رو برای همراهی با دورف‌ها توی اون سفر دشوار انتخاب کرد. این انتخابش باعث شد که دورف‌ها این سوال براشون پیش بیاد که «چرا یه هابیت؟» سوالی که حتی ذهن خواننده رو هم درگیر می‌کنه. به‌نظرم برای جوابش برداشت‌های متفاوتی می‌شه داشت، اما شاید جوابش همین باشه که بیل‌بو با وجود اینکه اون‌قدرها قدرت جنگیدن نداشت، حاضر بود برای نجات دوست‌هاش شجاعت به خرج بده و براشون فداکاری کنه. در بعضی مواقع هم بیل‌بو بینشی داشت که دورف‌ها نداشتن و می‌تونست هوشمندانه‌تر تصمیم بگیره. در نهایت اعتبار تصمیم گندالف ثابت شد؛ بیل‌بو بهترین عیاری بود که می‌تونستن داشته باشن. 

گندالف: نمونه خیلی خوبی از کهن‌الگوی پیر خردمنده؛ انگار همیشه می‌دونه که باید چه کار کرد. گندالف هر زمانی که بهش نیاز داشته باشن پیداش می‌شه و با حضورش، همه خیلی مطمئن‌تر و با خیال راحت‌تر پیش می‌رن. 

دورف‌ها: دورف‌هایی که بیل‌بو همراهی‌شون می‌کرد موجودات دوست‌داشتنی‌ و بامزه‌ای بودن، اما یه جورایی به‌خاطر از دست دادن گنجینه‌شون و فشار و خطرات سفر و همچنین یه جور وسواس خاصی که نسبت به گنج‌شون داشتن، گاهی از دست بیل‌بو عصبانی می‌شدن. مثلا آخرای داستان ثورین دچار یه جور بی‌اعتمادی بیمارگونه شده بود و حرف‌هایی به بیل‌بو زد که خیلی خوب نبودن. با این وجود اون‌ها بیل‌بو رو دوست خودشون می‌دونستن و در پایان، ثورین ازش بابت حرف‌هایی که زده بود هم عذرخواهی کرد. 

نحوه روایت داستان:
کتاب خیلی خوب و روون نوشته شده. لحنش بامزه و طنزگونه‌ و شاید یه کمی هم کودکانه‌س. بعضی جاهاش هم جزئیات زیادی داره (که البته خوندنش چندان مشکل نیست)

تفاوت با فیلم‌ها:
بعضی قسمت‌های کتاب هابیت با فیلم‌هاش به نسبت زیادی متفاوته. توی فیلم‌ها یه سری ماجراها و شخصیت‌ها اضافه شدن؛ مثلا گالادریل و سارومان و لگولاس توی کتاب حضور ندارن یا بعضی دیالوگ‌ها هم فرق می‌کنه. بعضی اتفاقات ساده‌ی کتاب هم توی فیلم پرجزئیات‌تر و پیچیده‌تر هستن.
      
462

39

(0/1000)

نظرات

яσвεят

яσвεят

6 روز پیش

به صورت دقیق بررسی کردید 
1

1

Maede

Maede

6 روز پیش

بله🤝 

0