یادداشت فاطمـــه*
1402/5/10
4.3
7
نوشتنِ نظر در مورد این کتاب سخته برام؛ خیلی وقته که مطالعهش رو تموم کردم اما تا الان موفق نشدم راهی برای ادای کل حق مطلب پیدا کنم :') اینکه چقدر به داشتن افرادی که دکتر شریعتی در زندگی باهاشون هم مسیر بوده غبطه خوردم؛ استاد ماسینیون، پیرمرد مقنی، مرد کتابفروش، دختر با چشمان خاکستری... و چه بد که آدم هایی مثل مردی که «سلمان پاک» را وزن کرد و آن استاد دانشگاه و امثالهم در مسیرش قرار گرفتند. • از دیگر نکات جالبتوجه این کتاب، عشق و علاقهٔ نویسنده به امیرالمؤمنین (ع) است؛ چنانکه در صفحهٔ ۳۸۹ میخوانیم : "در آغاز عمر دوبارهام، تنهاییِ علیشناس _که در این «کویر» همچون یک تک درخت بی برگ و بار و سوختهٔ «تاق»، «تنها زندگی میکند و تنها میمیرد و تنها برانگیخته میشود»_ خود را همچون «صاعقه» بر جانم زد و من در برق آن، خود را به چشم دیدم! قلمی به رنگ «خورشید» به دستم داد و قلمم را که به رنگ سیاه بود از دستم گرفت. و من آن شب نشستم و ایمانم را نوشتم." - دکتر در کنار نام سارتر و بودا که زیاد بهشون اشاره شده، در هر بخش از امام علی(ع) سخن به میان آورده و چه زیبا احساسات خواننده رو هم به جریان میندازه♡
(0/1000)
1402/6/19
0