یادداشت محمدرجا صاحبدل

بخارای من ایل من
        بعضی کتابها خواندنی نیستند، چشیدنی‌اند. باید قطره قطره به روحت بچکانی. این کتاب را در دوره زیبانویسی مجموعه ویراستاران برای تمرین زیبانویسی پیشنهاد کردند. دهه شصتی‌ها باید حضور ذهن داشته باشند که برشی از آن در کتاب فارسی دبیرستانمان بود. کتاب را از طریق یکی از فروشگاه‌های اینترنتی سفارش دادم. در ایامی که کرونا جان می‌گرفت و روان را می‌خلید، کتاب به دستم رسید. ۱۳۹۹. ابتدای کتاب را نوشتم، چند صفحه‌ای کتاب را خواندم. کتاب در کتابخانه‌ام آرام گرفت تا وقت خواندنش برسد. فروردین هزاروچهارصدویک کتاب به دستم چسبید. آنقدر زیبا و پرکشش بود. هر روز بخشی‌ از آن را خواندم تا در چهار اردی‌بهشت تمام شد. 
و بهمن بیگی چه آدم بزرگی بود و چه ملامت‌ها و سختی‌ها به جان خرید تا شمع معرفت را در سیاه‌چادرهای ایلاتی و کوههای سر به فلک کشیده روشن کند.
در زندگی ایلاتی سه‌گانه تفنگ، اسب و پسر کارکرد بنیادین دارد. هر سه حیات بخش زندگی عشایری است.
      
1

24

(0/1000)

نظرات

چه تعبیر قشنگی بود این «کتاب به دستم چسبید»!
1

0

لطف دارید.
تجربه زیسته است. 

0