یادداشت ضحی مختارزاده 🇮🇷
3 روز پیش
من نسخه ترجمه شده توسط خانم «شهین ریاحی مدوار» از انتشارات حباب را خواندم. همیشه راجع به این کتاب کنجکاو بودم و خوشحالم که فرصت انتظار در مطب دکتر، این اجازه را داد که این کتاب مختصر و مفید را بخوانم.(چقدر ممنونم از دکترهایی که در اتاق انتظار مطب، با کتاب های شخصی شان، یک کتابخانه جمع و جور درست کرده اند) کتاب، ایده درست و جالبی را به خوبی مطرح کرده است. این که اگر اعتقاد داریم کاری درست است، از تنهایی و طرد شدگی نترسیم و این البته کار بسیار دشواری است و نیاز به اراده پولادین دارد و برای انسان ها که ذاتا اجتماعی هستند، ترس از طرد شدگی و تنهایی، خودش یک درد بزرگ است چه رسد به اینکه واقعا هم اتفاق بیافتد! بنابراین بی دلیل نیست که کسانی که چنین انتخاب هایی می کنند، از سوی جامعه ستوده می شوند و به عنوان قهرمان به آن ها نگاه می شود، گاهی در زمان حیاتشان و گاهی سال ها پس از وفاتشان! البته اگر انتخاب شنا بر خلاف جهت جریان جامعه برای هدف مقدس و درست و انسانی باشد، که همین نکته کلیدی و حساس باعث می شود به جمله دیگری از کتاب برسیم که حتما نیاز به توضیح دارد: «تنها قانون حقیقی آن است که به آزادی منجر شود ، قانون دیگری وجود ندارد » این جمله تحت شرایطی می تواند، درست باشد. اگر با من موافق هستید که انسان ، مخلوق خدا است و او آفریده اش را در زمین رها نکرده، می توانید بقیه متن را بخوانید، وگرنه که وقتتان را هدر ندهید. روح انسان، نمی تواند خالی بماند یا با خدا پر می شود یا با شیطان. هرکس ادعا کرد که روح می تواند در منطقه بی طرف بماند و بی توجه به خدا، زندگی کند، بدانید که القائات شیطان را واگویه میکند. حتی متعصب ترین آتئیست ها هم به خلائی که نبود خدا در روحشان ایجاد کرده ، اقرار کرده اند، حالا ما باور داریم خدا این قدر مهربان است که برای جلوگیری از سرگشتگی روح انسان، کتاب راهنما و تعدادی افراد برگزیده فرستاده که کتاب راهنما را برای انسان ها توضیح دهند و این یعنی یک سری قوانین وجود دارد و این یعنی برای رسیدن به آزادی واقعی باید این قوانین حقیقی را دنبال کرد. اگر با توجه به این مفهوم، جمله کتاب را بخوانیم، می توانیم بگوییم که بله، این جمله درست است.
(0/1000)
Fatima
2 روز پیش
1