یادداشت سید محمد بهروزنژاد
1402/8/5
به نام خدا نام دکتر کدکنی با پژوهش ، نقد ، تصحیح و تدریس در حوزه شعر و ادب فارسی گره خورده و متاسفانه کمتر او را به عنوان شاعر میشناسیم. این گزینه برای ورود به جهان شعری استاد انتخاب خوبی است. استاد در کسوت شاعری عموماً از جهت معنا لطیف و طبیعتگرا ، و از نظر ساختار نوسرا است. همچنین زبان ایشان کهنگرایی متعادل و دلنشینی دارد . مانند اکثریت شاعران نوپرداز، تصویرسازی نیز در شعر دکتر کدکنی حضور پررنگی دارد. موعظه غوک در هجوم زندگی ، در سوز خورشید تموز پای در زنجیر خاک تفته می نالد گون: «روزها را می کنم ، پیمانه ، با آمد شدن» غوک نیزاران لای و لوش گوید در جواب: «چند و چند این تشنگی ؟ خود را رها کن همچو ما پیش نه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن» بوتهی خشک گون در پاسخش گوید : « خَمُش! پای در زنجیر ، خوش تر ، تا که دست اندر لجن» غوک: قورباغه یا وزغ لوش : گل سیاه تیره که در زیر آب نشیند.
(0/1000)
نظرات
1402/8/5
در شعری از شفیعی کدکنی آمده است: آخرین برگ سفرنامه باران این است که زمین چرکین است
2
3
سید محمد بهروزنژاد
1402/8/5
1