یادداشت حلما آقاسی

بخش دی
        مدت زیادی بود که دوست داشتم این کتاب را بخوانم. شوق و ذوق چندانی برای خواندنش نداشتم و تنها دلیلم برای خواندنش دانستن علت معروف شدن این کتاب، در ژانر خودش بود. اما بعد از خواندن فصل اول کتاب، هر آنچه که درباره کتاب فکر کرده بودم را کنار گذاشتم و دودستی کتاب را چسبیدم. مجذوب کتاب شدم و شب چشم هایم را بر هم نبستم تا کتاب را تمام کنم. بعد از مدت ها، این کتاب حس قدیمی و نابی را به من تقدیم کرد؛ نیمه شب و چشمان تار و سوسوی نور چراغ قوه... 
«بخش دی» داستان ایمی برنز دانشجوی سال سوم پزشکی است، که قرار است یک شب کامل را در بخش دی، که بخش بیماران روانی است سپری کند و وحشت بسیاری از این موضوع دارد. گذراندن یک شب کامل با بیماران روانی، وحشت را درون آدم شعله ور میکند، چه برسد به اینکه ایمی دلایل دیگری هم برای هراس از بخش دی دارد. دلایلی که هیچکس نباید به آن ها پی ببرد. 
بنظرم یکی از نکات مثبتی که داستان داشت، فلش بک هایی بود که به گذشته ایمی اشاره میکردند و رفته، رفته موضوع را برای خواننده شفاف تر میکردند. 
*لحظه ای خودتان را جای ایمی تصور کنید. شما قرار است شبی را در بخش بیماران روانی یک بیمارستان به سر ببرید. از لحظه ای که وارد بخش میشوید، در با قفل مخصوصی بسته میشود و اگر به هر دلیلی کد از یاد شما برود، دیگر راه خروجی ندارید. هرلحظه ممکن است یکی از بیماران به سرش بزند که شما را بکشد، و چه کسی میداند که این شب، شما چه اتفاقاتی را تجربه خواهید کرد...! 
این کتاب پیشنهاد ویژه میشود برای تمام طرفداران ژانر معمایی_جنایی! با خواندن این کتاب برای لحظاتی، نفس خود را در سینه حبس کنید و فقط دستان تان را که تند و تند کاغذ های کتاب را ورق میزنند تماشا کنید. 
      
957

33

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.