یادداشت

راه بندگی به روایت کاریکاتور (برداشت آزاد از کتاب "راه بندگی" نوشته فردریش هایک)
        هایکِ زمانهٔ خود؛
وقتی بافتِ نگارش یک اثر مهم است.

0- ببینم می‌توانم مختصر بنویسم یا نه!

1- متن‌ها زادهٔ زمانهٔ خود اند. این مورد هم بدیهی است (تقریبا بعید است نقدی جدی بتوان به این ادعا وارد کرد)، هم از هرکی این مورد را بپرسیم، به اهمیت آن اذعان خواهد کرد. نکتهٔ اساسی اینجا، خودآگاه کردنِ توجه به زمانهٔ نگارش متن است. یعنی خواننده بداند، همانطور که خود غوطه‌ور در تاریخ است، نویسنده نیز در بند زمانه بوده است. این آگاهی چه کار می‌کند؟ خواننده باید به بافتار/Contextو متنِ پیدایش یک اثر توجه کند.

2- هایک، این اقتصاددان-فیلسوفِ‌سیاسیِ شهیرِ مکتب اتریشی یک کتاب اثرگذار، مشهور و گویی ابدی دارد بنامِ "راه بردگی". این کتاب در دوران خود و در آمریکا در صدها هزار نسخه فروش رفته و همچنان نیز پر فروش است. البته پر فروش بودن این کتاب به علت پرفروشیِ مشهور در ساختار نشر ایران (شاید جهان!) نیست و به علت قلم جذاب و اهمیت موضوع است و شاید همذات‌پنداری مخاطب آمریکایی و حس ترس مشترک با هایک. 
هایک در این کتاب از یک ترس می‌گوید، ترس قدرت گرفتن دولت بیش‌ازحدی که باید و به انقیاد در آمدن انسان و از دست رفتن آزادیِ فردیِ انسان.
پس هایک کتابی اثرگذار نوشته است که:

3- ذیل همان حکم کلی قرار می‌گیرد که: "هرمتنی رنگ زمانه خود را می‌گیرد" و چه خودآگاهانه، چه ناخودآگاهانه وارد منظومهٔ مسائل و دغدغه‌های زمانه می‌شود.
دغدغهٔ زمانهٔ هایک چه بود؟ به بیانی دیگر، زمانه‌ای که در آن زیست می‌کرد چه بود؟
فاشیست‌ها در ایتالیا با همدستی نازیست‌های آلمان جهانی را به جنگ کشانده بودند. دولت‌های  انگلیس و آمریکا هم گویی از هیچ مداخله‌‌گری‌ای (در معنای اقتصادی کلمه) مضایقه نکردند و دولت همه‌چی را قبضه کرد. تکلیف شوروی هم که مشخص است، دولت بود و چیزی جز آن را تصور نتوان کرد (آیا این تصویرِ مشهور از شوروی صحیح است؟ احتمالا بله.)
هایک در این زمانه داشت به آزادی فردی لیبرالی می‌اندیشید. همان مفاهیم‌ِ لیبرال‌های کلاسیک، که جنگ جهانی دوم و دولت‌های تمامیت‌خواه و دولت‌های مداخله‌گر، از نظر هایک، آن را مورد تهاجم قرار داده بودند. هایک با نظر به آینده، رجعتی به گذشتهٔ نظری خود و لیبرالیسم کلاسیک را قصد داشت.

4- این کتاب، 4بخش داشت.
بخش اول مقدمه‌ای از مترجم بود که از هر دری مربوط به کتاب می‌گفت و در مجموع مفید بود.
بخش دوم حدود فکر کنم 28متن کوتاه و کاریکاتور بود که برداشتی از اصل کتاب راه بردگی هایک را به خواننده نشون می‌داد.
بخش سوم متنی بود از میزس علیه حکمرانی متمرکز و نشان دادن ذات واحد کمونیسم و فاشیسم (باز اهمیت این مورد در این است که چپ‌ها، مشخصا به راهبریِ چپِ شوروی، مکرر از این می‌گفتند که "فاشیسم مرحلهٔ غایی سرمایه‌داری است"). میزس در این اتمسفر این متن جدلی را نوشت. خیلی حس خوبی از این متن میزس نگرفتم. بسیاری از ایده‌های میزس مثل معضل محاسبه‌ناپذیری اقتصادی در سیستمی بجز نظام بازار را بسیار قبول دارم (جهانی منتظر این تایید من بوده اند گویی🙃) و کتاب لیبرالیسم میزس را هم بسیار مفیدِ مطالعه می‌دانم، ولی این متن به مذاق عالیجنابان خوش نیامد.
متن پایانی نیز در نقد ایدهٔ همسان‌پنداری کمونیسم و فاشیسم بود، همون ایدهٔ هایک و میزس، و متنی جالب بود به نظرم. به چند دلیل جالب:
اول اینکه چندجا نکته‌سنجی هایی داشت که واقعا برایم سوال بود و همین عیار متن را برایم افزون کرد. بالاخره مسئله برای ذهنم ایجاد کرده است.
دوم اینکه پر از نقل قول از هیتلر بود و لرزش و ترس از ایده‌های هیتلر را تا مغز استخوان حس کردم. ایده‌هایی ترسناک و بی‌پروا در بیان‌شدن! (شاید بی‌ربط ولی فیلم The Zone of Interest دهشتناک‌ترین فیلمی بود که در مورد جنایات هیتلر دیده ام. فیلمی که با فقدان، نشان می‌داد)
سوم هم اینکه علیه دیدگاه مورد قبول خودم، که تاحدی شباهت بین فاشیسم و کمونیسم را روا می‌دانم، بود و اینم چالشی بود برای خودش.


5- یک مزیت این کتاب این است که خیلی کوتاه و مختصر است و زرتی می‌توان آن را خواند  :) 

خیلی طولانی نشد.
تبریک! 
      
421

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.