یادداشت گربه کتابدوست
1403/5/21
ماجرای خلبانی است که به ناچار در صحرای آفریقا فرود میکند و در آنجا به پسربچهای برمیخورد که شاهزادهای از سیارهی دیگر است. پسربچه داستان سفرهای خود در سیارههای گوناگون برای کشف مفهوم حقیقی زندگی را برای خلبان تعریف میکند.آنتوان دو سنت اگزوپری (Antoine de Saint-Exupery) با قلم توانمندش حس تلخ کشمکش میان خلبان و طبیعت خشن پیرامونش را که البته برای خود او تجربهای واقعی است به رشته تحریر در آورده؛ تجربهی گم شدن او در بیابان، به باورپذیر و بیهمتا کردن داستان کمک شایانی نموده است. هنگام خواندن ماجراهای سفرها و رنجهای شازده کوچولو ذهن با مفاهیم فلسفی گوناگونی مانند قدرت، فناپذیری و تنهایی درمیآمیزد. درگیر شدن با اینگونه مسائل فراواقعی به کودک این توانایی را میدهد که در زندگی واقعیاش با مسائل و موضوعهای گوناگون رو به رو شود و با دیدن رفتار مسئولانهی شازده کوچولو و طمعکاریهای مرد تاجر به تفکر دربارهی مفاهیم مالکیت و تصرف بپردازد. روابط شازده کوچولو با دیگران به شما میآموزد تا مفاهیمی چون دوستی را ارزش گذاری، و با دید معصومانهی او، تفکر و ارزشهای از پیش تعیین شدهی خود را بازنگری کنید. این کتاب الگوهای رفتاری مناسبی را به کودکان آموزش میدهد برای مثال شازده کوچولو به هیچ وجه تا پاسخ پرسش خود را نیافته بود، آن را رها نمیکرد. این موضوع به کودکان کمک میکند تا همیشه برای پاسخ پرسشهایشان تلاش کنند و درستی این پاسخها را نیز امتحان کنند. ؛؛ در بخشی از کتاب شازده کوچولو میخوانیم: شازده کوچولو گفت: «چیزی که کویر رو قشنگ میکنه، چاه آبیه که در خودش قایم کرده...» به ناگاه با فهمیدن راز درخشش باشکوه شنها شگفتزده شدم. وقتی پسر کوچکی بودم، در یک خانهی قدیمی زندگی میکردم که بنا به افسانهای قدیمی، گنجی در آن مدفون بود... البته هرگز کسی نتوانست آن را پیدا کند؛ شاید هم کسی درصدد جستجوی آن برنیامد. اما این گنج، خانه را افسون کردهبود. خانهی من رازی در عمق قلبم پنهان کرده بود... رو به شازده کوچولو کردم و گفتم: - همینطوره؛ چه خانه باشم چه ستاره یا صحرا، چیزی که باعث میشه زیبا به نظر برسن، درونشونه. - خوشحالم از اینکه با روباه هم عقیده هستی. وقتی شازده کوچولو به خواب رفت، او را بغل کردم و به راه افتادم. نگران بودم. گویی گنجی شکستنی را با خودم حمل میکردم؛ حتی به نظرم رسید که چیزی در وجود من شکنندهتر از این در روی زمین وجود ندارد. در زیر نور مهتاب، به آن پیشانی رنگ پریده، به آن چشمان بسته و طرههای گیسوانی که با وزش باد میلرزیدند، نگاه کردم و با خودم گفتم: «چیزی که اینجا میبینیم فقط یک پوسته است، اصلرو نمیشه دید...» "به نظر من: این کتاب عالیه ، مناسب همه سنینه تقریبا میشه گفت همه سنین میپسندنش !! ،، نظر شما چیه؟
(0/1000)
گربه کتابدوست
1403/5/22
1