یادداشت سیده زینب موسوی
1404/6/16
برداشتم از نظرات در مورد این کتاب و دستهبندیهاش تو گودریدز و استوریگرف این بود که با یه کمدی جنایی طرفم (یا حداقل جنایی کمدیطور!). ولی خب، موقع گوش دادن بهش فکر کنم در نهایت یه بار یه لبخند کوچیکی به لبم اومده باشه 🚶🏻♀️️️ شخصیتهای فرعی و روابط به نظرم خیلی کلیشهای بودن و خود داستان هم، حداقل برای من، فاقد جذابیت و هیجان بود. البته بدم نمیاومد بدونم ماجراها به کجا ختم میشه ولی واقعا از گوش دادن بهش خسته شدم و برام لذتی نداشت... 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 شخصیت اصلی نویسندهٔ نه چندان موفق داستانهای جناییه که سر قرار با مدیر برنامههاش یه نفر با یه قاتل قراردادی اشتباه میگیردش و بهش پیشنهاد یه قتل با دستمزد خیلی بالا میده. این خانوم، فینلی داناوان، البته نمیخواد این پیشنهاد رو قبول کنه ولی بالاخره پاش به ماجرا باز میشه و ... 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 گفتم شخصیتهای فرعی و رابطهها کلیشهای بودن. مثلا شوهر سابق خانوم نویسنده که سر یه زن بهش خیانت کرده بود، همون زن، یا دو تا مردی که این خانوم داشت به صورت همزمان بهشون فکر میکرد (البته یه مقدار یا در نهایت خیلی بیشتر از یه مقدار از فکر کردن خالی هم فراتر رفت 🙄). توصیف همهشون به نظرم واقعا سطحی و بینمک بود. یه مقدار هم شاید ناپیوستگی داشت. مثلا در مورد شوهر سابقش اول کتاب طوری صحبت میکنه که انگار کلا رابطه داشتن همزمان با چند زن کارشه! یعنی دختره (همون نویسنده) میره دفترش میبینه یه منشی خوشگل داره، قشنگ پیشفرضش اینه که قطعا استیون با این دختره رابطه داره. بعد این آقا حتی به پرستار بچهشون پیشنهاد میده بیا روابطمون رو «شخصی»تر کنیم و فینلی اصلا از این قضیه تعجب نمیکنه. با این حال از دست همسایهٔ روبهروییشون شاکیه که چرا رابطهٔ شوهرش با مشاور املاکشون رو لو داده و باعث شده اینا از هم طلاق بگیرن 🙄 تنها رابطهٔ خوب و پایدار کتاب، رابطهٔ فینلی با پرستار بچههاش ورونیکا بود و من کلا تعجب کردم که نویسنده این رابطه رو در حد همون دوستی دو تا زن نگه داشت، چون رسما همهٔ شرایط تبدیل به یه نوع رابطهٔ دیگه رو داشتن (میگم دیگه تنها رابطهٔ درست و غیرکلیشهای کتاب همین بود). تقریبا مطمئنم یه سریها همین رو به نویسنده گفتن که چرا از اینا چیز بیشتری نساختی و اگه بود داستان خیلی جذابتر میشد و این بحثا. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 اجرای صوتی هم خوب بود (با اجرای خانوم نگین خواجهنصیر). چون داشتم صوتی گوش میدادم نتونستم ترجمه رو درست بررسی کنم. فقط دو جا رو یادم میاد که اینقدر به نظرم به وضوح غلط بودن که همون موقع گوش دادن متوجهشون شدم و بعد رفتم تو نسخهٔ زبان اصلی چک کردم دیدم بله درست حدس زده بودم 🙄 البته به قول دوستم این گویا اولین کار مترجمه و بنابراین در این حد اشکال داشتن رو بهش میبخشیم 😄 داستان هم طوری تموم میشه که خواننده به خوندن جلد بعدی ترغیب بشه، ولی خب من چون از همین جلد هم خوشم نیومد علاقهای به ادامه دادنش ندارم. فقط برام جالب بود نویسنده چطور با همین شخصیتها ۵ جلد دیگه هم نوشته 😮 این شد که رفتم توضیح جلدهای بعدی رو خوندم، از نظر توضیح بد نبود ولی خب امیدی به پیادهسازیشون ندارم 🚶🏻♀️️️
(0/1000)
امیرعباس شاهسواری
1404/6/16
1