یادداشت

حانیه
        بسم الله

نوشته‌های حامد عسکری حس قدم زدن در کوچه پس کوچه‌های جنوب دارد. همان‌قدر گرم، همان‌قدر پر انرژی و سرشار از توصیفاتی که تا به حال نشنیده‌ای و انگار فقط اوست که می‌تواند این‌گونه همه چیز را به هم وصل کند و تصاویری بوجود بیاورد و برایت تعریف کند.

شوهر حانیه برای تحصیل به آمریکا رفته و استادی دارد که از دانشجویان می‌خواهد پیرامون مرگ در غرب و شرق مطالعه کنند. صحبت پیش می‌رود تا می‌رسد به یگانه دختر پیامبر آخرالزمان، استاد هیجان شنیدن از او را دارد. و حالا این شوهر حانیه است که روایت زندگی دختر پیامبر را در قالب نامه نگاری هایی که با همسرش دارد به دست استاد می‌رساند.

همان‌قدر که نوشته‌های حامد عسکری را دوست دارم، این نوشته برایم غریب بود. بعضی قسمت‌ها گریه کردم و گاهی لذت بردم و گاهی خسته شدم. از سبک و سیاق ش بدم نیامد اما آن‌چنان هم برایم خارق‌العاده و جذاب به تمام معنا نبود. کتابی بود معمولی اما با ایده‌ای نو که می‌شد بیشتر روی این ایده کار کرد و بیشتر قوامش داد اما...

آن‌چنان که در توضیحات کتاب خوانده بودم، صرفاً بازنویسی خطبه فدکیه نبود بلکه بیشتر داشت اما خطبه فدکیه را به زبان امروزیِ زیبا نوشته بود. هرچه که بود، به قول حامد عسکری برای نویسنده، به درد توی قبر گذاشتن می‌خورد.
قرار نیست ما دنیایی را به اهل‌بیت بدهیم تا نگاهمان کنند چرا که دنیا و مافیها به دست آنهاست و کار ما هرچه بزرگ هم باشد زیره به کرمان بردن است. ما باید کوچکی کنیم و قائل باشیم که کمیم و کوچک، تا بزرگمان کنند. کاه آوردن از ماست و کوهی از این کاه ساختن کار آن‌ها...
      
19

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.