یادداشت محمد مهدی

محمد مهدی

محمد مهدی

2 روز پیش

باسمه
🔰 خ
        باسمه
🔰 خداحافظی همیشه برام سخت بوده و هست... فرقی هم نمی‌کنه که بحث وداع با یه دوست باشه یا یه محل کار یا یه محل تحصیل و یا حتی یا خاطره قدیمی... این کتاب، سومین و آخرین جلد از مجموعه «من و بابام» بود و به مثابه خداحافظی با یکی از قدیمی‌ترین آرزوهای من از دبستان تا حالا... مجموعه‌ای که به جز رسیدن به این آرزو، برام چیزهای بیشتری رو هم به ارمغان آورد؛ مثل حس‌وحال خوب و دیدن دغدغه‌های امروزم در آیینه زندگی پدر و پسر... بگذریم...

🔰 عمده ویژگی‌های این کتاب، مثل دو جلد قبلی هست. فقط دوتا تفاوت داره؛ یکیش اینه که اینجا روند داستانی پیوسته‌تری رو شاهدیم و دوم اینکه شخصیت‌های جدید غیرمحوری هم به خواننده معرفی می‌شن. شاید بشه گفت محوری‌ترین چیزی که به چشمم اومد، این بود که پاکی پدر و پسر چقدر با پلشتی‌های جهانی که توش زندگی می‌کردن، تفاوت داشت و اتفاقاً پاکی اونا هست که غلبه پیدا می‌کنه و برای همیشه توی دنیای کتاب (و به نظر خودم توی دنیای ما) موندگار می‌شن... حقیقتاً نمی‌دونم به‌خاطر همون حال‌وهوای دوتا تغییر بزرگ زندگیم هست یا نه؛ اما پایان‌بندی این جلد، به قدری روم اثر گذاشت که اساسی رفتم توی فکر و خیال...

✅ یادداشت رو طولانی نمی‌کنم... به نظرم حیفه که دو جلد قبلی رو خونده باشین و این جلد رو نخونین... از آقای ازر و پسرش، آقای جهانشاهی و همین‌طور دوست عزیز دوران دبستانم حامد که باعث شدن این مجموعه رو بخونم خیلی ممنونم ❤️

پ.ن: در مورد کلیات مجموعه توی یادداشت‌های دو جلد قبلی زیاد نوشتم. اگه این یادداشت رو به قصد کسب اطلاعات بیشتر در مورد مجموعه کتاب‌های «من و بابام» می‌خونین، لطفاً اول به اون یادداشت‌ها هم سر بزنین 🙏

      
225

16

(0/1000)

نظرات

از ماندگارترین کتاب‌ها در یاد و خاطرم...
1

5

دقیقاً...
برای خودم هم همین‌طوره... 

1

بیشتر آدم‌ها وقتی بزرگ می‌شوند کودکی خود را چون کلاهی کهنه دور می‌اندازند. تنها کسی که بزرگ می‌شود اما کودک می‌مانَد انسان است.

یا یک همچین چیزی.
پشت جلدش این جملات نوشته شده بود که برای ابد در مغزم حک شد.
1

7

چه تعبیر قشنگی... 

1

فکر کردم یادداشت خداحافظی از بهخوانه !!
1

1

نه 😄 این‌قدری اکانت شلوغی ندارم که بخوام خداحافظی بذارم  

0