یادداشت نوید نظری

محشر بود!!
        محشر بود!!! دریغ‌مند خواهم بود اگر بخاطر صرافت در ایجاز متن، احساس و تجربه خود را از زیستن در مالویل برنکشم و آشکار نسازم.
در همان لحظه که همه پایان زندگی همه موجودات زمینی را در پی واقعه‌ای هولناک تصور می‌کنند، نوع جدیدی از زندگی که ویژگی‌هایش کم از زندگی مدرن اکنون ما ندارد سر برآورده و تکامل خواهد یافت!
این کتاب را در دسته کتاب‌هایی هم‌چون کوری، بینایی، شرق بهشت و کمی دورتر قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ قرار می‌دهم! قبل از آن‌که بپرسید چرا! خواهم گفت به دلیل هنر و دقت نویسنده در یک جامعه‌پردازی زیبا و هنرمندانه بدون آن‌که به ماهیت رمان و روایت و روابط فردی و عاطفی انسان‌ها لطمه‌ای بخورد! اگر هنوز این کتاب را نخوانده‌اید بایستی از چند جهت نقاط مثبت و تحسین‌برانگیز ش را باهم در میان بگذاریم.
اولا از ترجمه بی‌نظیر، روان، با دقت آقای محمد قاضی نمی‌توان گذشت که با هنرمندی ضمن حفظ چارچوب داستان و سبک نگارش نویسنده با تکیه بر ظرفیت‌های زبان فارسی توانسته ۵۰۰ صفحه خواننده را میخ‌کوب و همراه خود کند! اوج هنر ایشان ترجمه متناسب عبارات نامفهوم «مومو» به تعابیر خواستنی و خواندیی در زبان فارسی است.
دوم سبک روایت و نقطه نگاه نویسنده به یک پدیده هولناک و پیامدهای آن است! آن‌جا که همگان قوه تخیل خود را صرف توصیف آن واقعه اهریمنی کرده و قلم خود را در روایت بدبختی‌های پیامده از آن برای نوع بشر می‌فرسایند، مرل طرحی دیگر در انداخته و یک زندگی جدید، شکوفا، فزاینده و البته سخت و جان‌فرسا چونان ماهیت اصیل زندگی خاکی را به تیغ قلم سپرده و پیکری تراشیده، موزون، هم‌آوا پدید آورده است. یکی از نکات دقت و البته انتخاب‌های سخت نویسنده خلق قهرمانی به نام امانوئل در قامت راوی است که هم داستان زندگی و فراز و فرود زندگی در مالویل را پیش می‌اندازد و هم واگویه‌های نفسانی و درونی انسان پساوحشت را پیش می‌برد. درونیات مالویل نه تنها به خود او بلکه به ذهن انسانی تعلق دارد که بایستی جهان خود را با دنیای جدید پیرامون‌ش وفق داده و سیر تکاملی جدیدی را دنبال کند. آن‌جا که وظیفه راوی و شخصیت قهرمان او ممکن است دچار خلط شده  و کتاب را به ورطه خودستایی‌های کاریکاتوری بکشاند، مرل با هنرمندی و کمک از یادداشت‌های سایر قهرمانان مالویل روایت را متعادل می‌کند. روایت کتاب البته چندان شبیه آثاری که ادبیات فرانسه را با آن‌ها می‌شناسیم نیست و خبری از توصیفات شاعرانه، صحنه‌پردازی‌های تماما رمانیتک و غلبه آن به سویه‌های الهیاتی  و جامعه‌شناسی، جملات آهنگین  و ضرباهنگ سنگین نخواهد بود. در عوض متنی را که در دست دارید پیرو سبک‌های نگارش لاتین و تا حدی امریکایی خواهید یافت که در آن اصل روایت به هنرمندی‌های فرامتنی غلبه دارد! شاید بتوان این چارچوب را چیزی بین کارهای جان اشتاین بک و ژوزه ساراماگو جانمایی کرد.
اما کتاب!
قلعه مالویل جام جهان‌نمای تشکیل یک زندگی و حیات طبیعت‌‌گرایانه و انسانی است که با توجه به شخصیت و گرایشات سیاسی مرل تنه‌هایی هم به کمون و البته بیشتر زندگی تعاونی می‌زند. سیرت دست‌نخورده طبیعت و طینت اصیل انسانی عناصر اصلی شکل‌دهی و پذیرش این جامعه هستند. در جایی از کتاب مالویل اشاره شاعرانه به شعرخوانی خوشه‌های گندم در زیر دستان انسان و نفس کشیدن آرام زمین در زیر گام‌های آدمی می‌کند! او بیش از آن‌که نگران تمام شدن بنزین ماشین و خرید اجناس پر زرق و برق از فروشگاه‌های بزرگ شهر باشد، دربند جفت‌گیری اسب اصیل  و نژاده‌ عربی- انگلیسی خود با یک اسب بارکش قدرتمند است؛ طرفه آن‌‌که نه تنها غمگین نشده بلکه شادان و امیدوار به ادامه زندگی این حیوان مفید است. براستی زندگی اکنون ما آیا فرصت درک این لذات را به ما می‌دهد؟ آن‌جا که امانوئل در پی اعتراض یکی از هم‌قطاران در خصوص کند پیش‌رفتن کارها بخاطر نداشتن ادوات پیشرفته و یا خطر مرگ ناگهانی بخاطر فقدان خدمات پزشکی حکیمانه می‌گوید: وقتی دیگر روزها و سال‌ها با آن سرعت وحشت‌آور از جلوی چشم ما نمی‌گذرند و بالاخره وقتی آدم فرصت زندگی کردن دارد،‌از خود می‌پرسم که چه چیز از دست رفته است.
دریغ‌مند خواهم بود اگر بخاطر صرافت در ایجاز متن، احساس و تجربه خود را از زیستن در مالویل برنکشم و آشکار نسازم. اهالی مالویل در یک جدال سخت تلاش می‌کنند همه اصول و انگاره‌های حتمی زندگی مدرن را که در برابر رویدادی هولناک، قدیمی شده در بستر مالویل که اکنون چونان زنی آبستن خلق نوزادی جدید برای هزاره‌های جدید است، بازنمایی و بازطراحی کنند؛ مدل حکومت، روابط مذهبی، روامداری اجتماعی، تقسیم کار، بهره‌برداری از زمین و حیوانات و گیاهان هم باید متناسب با اصالت طبیعت و فطرت از خواب برخاسته انسانی ابداع و یا کشف شوند.
نکته جالب آن‌که فناوری و برکات زندگی مدرن نتوانست اهالی فرانسه را در برابر هجوم اهریمنی دشمنی دژم که خود مولود همین عصر است، نگاه دارد!‌ بلکه باز هم این سنت و گذشته مالویل بود که اهالی آن را در پس دیوار‌ها، جرز‌ها،‌ مزغله‌ها و بنای مستحکم یک قلعه فئودالی که میراث گران‌بهای گذشته تاریخی مردمان آن سرزمین است، از خطر مصون دارد و زندگی دیگرشان ببخشاید.
گرایش‌های چپ مرل باعث تطبیق ظریف و پیدا و پنهانی بین جامعه آرمانی چپ‌های اصیل هگلی و مارکسی و سبک زندگی در مالویل شده است؛ از مدل حکمروایی تا اشتراک منابع محدود حیاتی حتی خانواده و زنان برای حفظ برتری و اهمیت جمع نسبت به فرد و حفظ عنصر حیات در مالویل.
نقطه اوج کتاب روایت داستان جنگ و گریز اهالی قلعه با گروهی مهاجم است که هم از نظر فناوری و هم از نظر تعداد به نگاه‌بانان قلعه برتری دارند! اما اهالی با تکیه بر کار جمعی،‌ درک اخلاقی از روابط انسانی و با پشتیبانی طبیعت مهربان شکست‌شان می‌دهند.
سخن کوتاه و تمنا اینکه بخوانید کتاب را ....
      
447

52

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.