یادداشت یک دوست
1403/4/6
4.2
252
قلم نویسنده به نظرم فوق العاده خوب بود کتاب قشنگی بود و قشنگ ترش پیام نویسنده و غیر از اون باید به این نکته هم اشاره کرد که کتاب تلخی بود اما من دوستش داشتم (مثلا اونجایی که عروسی آیدا بود و خداحافظی ایدین و ادامش از دیدگاه او اون لحظه واقعا یه غم عجیبی حس کردم غمی که نویسنده منتقل کرد با اینکه منم از ایدا خاطرات زیادی نداشتم!) فرزندی که توصیف پدرش رو از خوشبختی درک میکرد اما میخواست به دنبال خوشبختی خودش بره، اول که کتاب رو میخوندم حس میکردم دارم از زبون منفور ترین شخصیت میخونم اما کم کم شد از دیدگاه یکی از اعضای خانواده! و ایدین و اورهان که نقش پر رنگ تری توی داستان داشتن یه خانواده توی اردبیل، قلم نویسنده به طوری بود که من در شروعش واقعا برف و سرما رو حس میکردم! پدری که برای اینکه اطلاعات کمی راجب کتاب یا به تاثیر اون زمانه یا هر چی که میشه گفت داشت و کتاب های پسرش رو اتش زد! (اون لحظه منم مثل ایدین تنها به اون سیاهی دیوار خیره شدم!) من واقعا با هر کدوم از فرزندان این خانواده چیزهایی میدیدم. به نظرم ارزش خوندنش رو داشت.
(0/1000)
1403/4/7
0