یادداشت علی نیکوبر
1402/3/2
3.7
123
«احتمالاً تاکنون به این صحنه برخورد کردهای که به آشپزخانه بروی و ببینی که مایکروویو روی ثانیه ۴ یا ۷ متوقف شده و درب آن باز گذاشته شده است. بنظرت این نشان از چه دارد؟» اینها جملاتی است که یکی از همخوابگاهیهایم حدوداً سه ماه پیش به من گفت و پرسشی که در انتها مطرح کرد. آن زمان، پاسخ من و خودش این بود که «خب، جالب است. نشان از عجله زیاد و صبر کم دارد، نشان از اینکه چقدر بعضیها کمبود وقت دارند که نمیتوانند منتظر باشند تا آن ۴ ثانیه هم به پایان برسد». اما شاید اگر فرد دیگری، در مکان و زمان دیگری، دوباره آن پرسش را مطرح کند، پاسخ ما چنین باشد: «خب، جالب است. نشان از عجله زیاد و صبر کم دارد، نشان از اینکه چقدر بعضیها کمبود وقت دارند که نمیتوانند منتظر باشند تا آن 4 ثانیه هم به پایان برسد. اما صبر کن؛ ما هم نباید در پیدا کردن علت این مسأله عجول باشیم. شاید این افراد بیتقصیر باشند. شاید این نشان از درگیری خیلی از این افراد در روزمرگیهای این سبک زندگی یا فرهنگ باشد. سبک زندگی و فرهنگی که بر اساس رسیدن به یک زندگی بهتر و با آسایش بیشتر طرحریزی شده. در این سبک زندگی، ما به دنیا میآییم تا بزرگ شویم، تحصیل کنیم، ورزش کنیم، نقاشی کنیم، و هر کار دیگری کنیم تا دانش و مهارتی به ما افزوده شود. سپس، با ورود به دانشگاه و فراغت از تحصیل، با این دانش و مهارت، کاری پیدا کنیم و با آن کار، درآمدی داشته باشیم و با آن درآمد، زندگی خوبی تشکیل بدهیم و آن را با خرید کالاهای بیشتر توسعه بدهیم تا به زندگی بهتر و آسایش بیشتری دست پیدا کنیم.» و ادامه میدهم: «در این سبک زندگی، کسب دانش و مهارت وسیلهای است برای ورود به دانشگاه و فراغت از تحصیل، دانشگاه و فراغت از آن وسیلهای برای یافتن کار تضمینی، کار تضمینی وسیلهای برای درآمد و به همین ترتیب. اگر دقت کرده باشی، صحبتهای روزمره اکثر افراد هم همین است، و هیچ کدام تقصیری نداریم؛ چون زندگی را اینطور برایمان تعریف کردهاند. البته، این تعریف با تعاریف نوشتاری دیگر فرق دارد، این تعریفی دیداری و در عمل است. ما هر روز میبینیم که خودمان علاوه بر موارد بالا، حتی از ارتباطات با دیگران، احترام به دیگران، کمک به دیگران، کمک به محیط زیست، احترام به طبیعت، گرفتن مدارج عالی، پوشیدن لباس خوب، و خیلی دیگر از کارها، به عنوان وسیلهای برای منافع و درآمد بیشتر برای خود استفاده میکنیم.» البته، در این میان، به این هم اشاره میکنم که تمام این موارد و تمام این وسیله قرار دادنها به خودی خود اشکالی ندارد و نمیتوان تمام آن را نفی کرد؛ اما زندگی فقط همینه؟ این پرسشی هست که دیدگاه من درموردش پس از خواندن کتاب «سهشنبهها با موری» بعد از آشنایی با «چالش کتابخوانی طاقچه»، تکمیل شد. «خیلیها زندگی بیمعنایی دارند. به نظر نیمهخواب میرسند، حتی وقتی کاری را میکنند که به نظرشان مهم است. به این دلیل که آنها دنبال چیزهای اشتباهی هستند. برای اینکه به زندگی خود معنا ببخشید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای اطرافتان کنید و چیزهایی خلق کنید که به زندگی شما معنا و مفهوم ببخشد.» اینها جملاتی از استاد موری شوارتز است که در یاد میچ مرور میشدند.
(0/1000)
نظرات
1402/3/3
درود یادداشت جالبی بود. سپاس! من کتاب را نخوانده ام، اما فیلمش را دیده ام و تا چند روز به جملات و گفته های موری و رفتارهای میچ فکر می کردم. ما تمام این مفاهیم زیبا را در آثار ارزشمند خودمان داریم که البته گاه به صور بسیار صریح و بی پرده بیان شده اند. چقدر خوب است که هنرمندان این پیام ها را در قالب داستان، رمان، نمایش، فیلم و ... بیان کنند تا مخاطب نیز آنها را بهتر بپذیرد.
1
0
علی نیکوبر
1402/3/4
0