یادداشت نوید نظری
4 روز پیش

آتش بدون دود شد! بیصدا شد! نه اینکه در خاک درغنوده باشد بلکه به آسمان تنوره کشید! نه آنکه از زردی کاسته شده باشد بلکه به سرخی گرایید! دیگر کسی را نمیگیراند اما نه از سردی بل از آنسو که خود را گرفته است و گرمایش خودش را سرختر کرده است! از این روست که آتش بدون دود شد! داستان آلنیاوجای چوپان که پایی در سنت تاریخی ترکمنصحرا دارد و دستی بر جهان جدید و عالم ماده به پایان رسید. آلنی در خون فرو غلتید و مارال چهره در خاک کشید! اما در این روایت هزار و یک آلنی - مارال سر برآوردند و جوانه زدند. آزادیخواهان از مومنان مبارز تا چریکهای عدالتخواه دست در یک قدح بردند و مست شدند! حیف بود که آلنی تنها در قامت یک رهبر فکری و الهامبخش باشد؛ نه خود دست به قیام بزند و نه از عزیزانش کسی را قربانی راه اعتلای وطن کرده باشد! القصه اینکه نادر، قهرمانش را نگاه داشت تا خوب سر برسد، پخته شود، بسوزد و دود کند! شاید مصداق اصلی مثل ترکمنی که آتش که بدون دود نمیشود آلنی باشد! همانجا که سعدی هفت سده پیش فرمود: ذوقی چنان ندارد بیدوست زندگانی/ دودم بسر برآمد زین آتش نهانی! آلنی تا به سرحد پختگی و رسیدگی و سوختگی نمیرسید وقت چیدنش نبود! باید کاری میکرد همسنگ اسم و رسمش! حذف قهرمانانه فرمانده ساواک تهران در یک عملیات انفرادی شاهکار و برگسبز آلنی صوفیمسلک بود پیشکش به خرابات وطن و دردیکشان قدح مردافکن آزادی! نادر سعی در نگارش و نمایش انسان کامل نداشت در این داستان؛ او میخواست بگوید اگر در مسیر باشی برندهای و رستگار و اگر درمانده باشی، بازندهای و دلافگار! نادر به ما نمیگوید که آلنی در آخر مسلمان شد و با ایمان به جهانی دیگر ترک دنیا کرد یا خیر؟ و این خود یکی از زیباییهای صنعت ادبیای به نام رمان است که آدمها را خاکستری میکشد و نه سیاه و سفید. با آتش بدون دود یک دور مبارزه قهرمانانه مردم ایرانزمین را میشود مرور کرد؛ خصوصا با تکیه بر گروههایی که نامشان کمتر شنیده میشود و جایشان در پهنه جغرافیا گم میشود؛ نه روشنفکران در پایتخت تکیه زده که هم پیپ بورژاوزی دود میکنند و هم آروق روشنفکری پس میدهند! هم از آخور میخورند و هم از توبره! خودشان یکبار طعم فقر را نچشیدهاند و برای درد تودههای زحمتکش صحرای ترکمن و کوهستانهای کردستان و کویرهای سیستان گریههای از سر خمار و سردرد سرمیدهند! آلنی وسط مبارزه بود و در میانه میدان! ساده میزیست و عمیق فکر میکرد؛ همسطح مردم زندگی میکرد و برجستهتر کار میکرد! او خود فراز و فرود داشت در همه داستان همچون آتشی که شعله میکشد و میرقصد و گاهی دم فرو میکشد و میلرزد!
(0/1000)
زهرا رستاد
4 روز پیش
1