یادداشت محدثه شعبانی

        بندها...
اصلا دوستش نداشتم.
باورم نمی‌شد یک کتاب انقدر ضد خانواده باشد.
بسیار ناامیدکننده... حتی می‌توان گفت سیاه.
این کتاب نهاد مهربان خانواده را، کیسه‌ی بوکسی بی‌آزار در نظر گرفت و بعد با تمام قدرت وحشیانه و یک‌نفس با مشت به آن کوبید.
نمی‌دانم تاثیر محتوا بود که مدام حالم را می‌گرفت یا علتش عدم ارتباط‌گیری‌ام با کتاب‌های ترجمه‌ای بود، اما به‌هرحال بر خلاف تعریفی که شنیده بودم، روند داستان و نوع قلم نویسنده برایم زیاد جذاب نبود‌.
هرچند که بسیار روان بود و به راحتی در سه روز تمامش کردم.
راستی فلسفه‌ی اسم کتاب را می‌دانید؟
علت انتخاب نام کتاب، عقیده‌ی نویسنده بر بند بودن هرآن‌چیزی است که ما آن‌ها را پناه می‌دانیم.
نویسنده‌ی کتاب خانواده، همسر، فرزند، پدر، مادر و هرچیز متعهدکننده‌ای از این قبیل را بندی برای عشق، لذت، آزادی و حتی زندگی می‌داند.
همینقدر نامهربان
همینقدر غربی
همینقدر سرد و تاریک
      
13

0

(0/1000)

نظرات

مانا

مانا

1404/1/6

آدم کتاب می خونه که بفهمه همه شبیه خودش فکر نمی کنن و سیاه و سفید نداریم. کامنت شما نشون می ده کتاب خوندن نتونسته شما رو از سیاه و سفید دیدن دور کنه. همینقدر متعصب و حق به جانب 😶
1

0

اگر شما فکر می‌کنید هرکسی که زیاد کتاب می‌خونه، لزوما باید به نسبیت در ارزش‌هاش برسه، نظرتون برای خودتون محترم.
اما اینکه فکر می‌کنید من دوست داشتم کتابی که از یه فرد ایتالیایی دست می‌گیرم شبیه نگاه خودم به زندگی باشه، سخت در اشتباهید.
مشکل من با این کتاب نگاه گزنده‌ی نویسنده به هرنوع رابطه‌ی انسانیه.
مثلا اینکه یه کتابی رابطه‌ی یه زوج رو تلخ نشون بده، مشکلی نداره...  یا اینکه یه کتابی روابط بین یه خواهر و برادر رو سخت و سرد نشون بده باز هم مشکلی نیست. اینکه یه کتاب بخواد خیانت رو توجیه کنه هم حتی مشکلی نداره. چون همه‌ی آدم‌هایی که خیانت می‌کنند وقتی پای درددل‌شون می‌شینی انقدر حرف دارن که ممکنه قانع بشی. پس اینکه از دید یه شخص خائن کتابی نوشته بشه و توجیهات اون فرد به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده بشه ایده‌ی جذابیه.
اما اینکه یه کتاب تمام روابط خانوادگی که اصیل‌ترین پیوند‌های انسانی‌ هستند و حتی رابطه‌ی پدر و مادر و فرزندانشون رو انقدر تاریک و وحشتناک نشون بده، اصلا نمی‌تونه به عنوان یه الگوی خوب برای درک کردن احساسات انسان‌های مختلف در نظر گرفته بشه. 

0