یادداشت فرنوش
1403/7/3
حقیقتا خیلی وقت بود چیزی نخونده بودم که اینطوری منو مشغول خودش کنه که نتونم بذارم زمین کتاب رو. عالی بود! من عاشق کتابهاییم که توی تیمارستان یا حداقل بخش روانی اتفاق میوفتن و توش به بیماریهای روانی اشاره میشه و این داستان علاوه بر اینها معمایی، جنایی و هیجانی هم بود. از همون اول تاریکی شبش و تیره و تار بودن بخش دی رو حس میکنی. توی این کتاب رسما به هیچ کس نمیتونی اعتماد کنی حتی خود امی! تا آخرش هیجان و استرس داری و نمیدونی به کی اعتماد کنی و تا آخر آخرش باز هم چیزی هست که شوکهات کنه! بعد از حدود یه ساعت هنوز هم صدای امی توی گوشمه و تصاویر کتاب جلوی چشممه. خیلی واقعی بود. قشنگ تمام حسهای شخصیتها رو حس میکردی و تمام وقایع رو عین فیلم میدیدی. ۱۰۰۰۰۰/۱۰ و قطعا توصیه میکنم بخونینش.
(0/1000)
فرنوش
1403/7/6
1