یادداشت محمد میرشاهی

        در این کتاب با زندگی، افکار و آراء مولوی آشنا میشوید و ضمنا چون نثر کتاب سلیس و خالی از فنی نویسی های مرسوم این گونه کتابهاست تا پایان کتاب خواننده رو به دنبال خودش می کشونه و در کل کتابی خوش ساخت و جذابه که خوندنش خالی از لطف نیست. موردی که در این کتاب جلب توجه کرد این بود که همیشه در ذهنم یکی از نکات برجسته زندگی این عارف شوریده دیدار با عطار در کودکی و حین عزیمت از بلخ بود که در این کتاب در این باره با آوردن دلایل تاریخی عنوان شده که " چنین دیداری در تاریخ، واقعیت فیزیکی ندارد " و  دیدار این دو بزرگ را " از همان سنخ دیدارهایی داشته که حسین منصور حلاج با عطار و بایزید بسطامی با ابوالحسن خرقانی." و این سنخ دیدارها را از نوع تجلی نورهای عرفا بر یکدیگر می داند.
نمونه ای از کتاب: " باری، بالاخره در روز شنبه، بیست و ششم جمادی الآخر سال 642ق، شمس الدین محمد بن ملک داد تبریزی آتش دیرینه خود را در خرمن انبوه دانش و احتشام مولانا افکند و او را از دانشمندی صاحب فتوا و سجاده نشینی باوقار، به عاشقی رقصان مبدل ساخت."
      

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.