یادداشت فرشته سجادی فر

شرافت و شیطان
#کتاب_خوان
        #کتاب_خواندم
#شرافت_و_شیطان
#دختر_نائب‌السلطنه
#الکساندر_دوما

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از هر چیزی اینو بگم که اسم این کتاب در واقع دختر نائب السلطنه‌است اما به نظرم شرافت و شیطان خیلی بهتر از پس توضیح محتواش بر اومده.
این کتاب در آخر قلب شما رو می‌شکنه و اگر ادم رقیق القلبی باشید احتمالش هست براش اشکم بریزید( به شخصه جیگرم سوخت)
این کتاب رو دوبار خوندم،بار اول با کنجکاوی و بار دوم با فریب.
چرا فریب؟ مغزم به کلی این کتاب رو فراموش کرده بود ‌ و برای اولین بار وحشت کردم که دیگه چیا رو ممکنه یادم رفته باشه؟

ببینید قصه یه خط داستانی کاملا صاف و ساده داره، پدر ثروتمند و عیاشی که از فرزندان شرعیش دست شسته، تصمیم می‌گیره دختر نامشروعش رو بیاره پیش خودش،این پدر و دختر هرگز همدیگه رو ندیدن. البته اینطور بگم که دختره باباشو ندیده بود و تنها یک تصور قدیس مانند از باباش داشت.(هر وقت شیطان به ادم سجده کرد بابای اینم قدیس حساب میشه)
اینم بگم شیطان داستان شخص دیگه‌یه از همون لحظه اول متوجهش می‌شید( مردک انگار از خود جحیم بلند شده اومده میون آدما)
خب دختر داستان ما، الحق که دختر پاک دامنیم هست،معشوقی به نام گاستن داره .که گاستن کله‌ش بوی قرمه سبزی میده و برای انجام یک ماموریت( قتل دوک اورلئان یا همون نائب السلطنه) عازمه و با علم به زنده نموندش کلی روضه خوند برای این طفلک.( نه از پدر شانس اورده نع از معشوق)
دیگه نمیگم باقیش رو.(خودتون بخونید،اصلا حیفه نخونده باشیدش)
از جمله دلایلی که شما باید این کتاب رو بخونید،سوای داستان عبرت آموز ‌ و دراماتیکش ،شناخت موقعیت سیاسی ،فرهنگی_اجتماعی اون زمان( قبل از انقلاب کبیر) فرانسه‌ست. ( مثلا شما می‌بینید که زندان باستیل برای اون بدبخت بیچاره ها جای وحشتناکی بوده،وگرنه اشراف بعد از شمنجه‌های که می‌شدن بساط عیش و نوششون به راه بوده)
الکساندر دوما بر خلاف مجموعه‌های دیگه‌ی که ازش خوندم ضر‌ب‌آهنگ تند و کوبنده‌ای برای نوشتن این داستان انتخاب کرده.
خواننده مثل محکوم به اعدام که خبر داره عاقبتش چی میشه در طول داستان زجر می‌کشه اما اونقدر داستان جذاب و پرکشش ساخته و پرداخته شده که نمیشه زمینش گذاشت( حالا شما ممکنه بخوای روی منو زمین بزنی کتاب رو هر پنج دقه ببندی به ریشم بخندی ولی خب)
عملا هیچ چیز اضافه‌ی در داستان وجود نداشت،همه چی به قاعده بود و به قول معروف مو لای درزش نمیره.

تنها مشکل من با کتاب احساساتی شدن گاستون و نائب السلطنه دم آخر بود که اگر شخصا اونجا حضور داشتم میز یا صندلی به سمت‌شون پرت می‌کردم.

کتاب پر از نماده.
 گاستون نماد جامعه انقلابیه پرشور و احساسه که برای رسیدن هدفش از هر چی داره می‌گذره.
هلن نماد مسیحیان مومنیه که در زیادی جانماز ابکشه و ممکنه خیلیا دوستش نداشته باشن اما خب طفلک پدر مادر بالا سرش نبوده .تا همینجاشم خیلی خوب بالا اومده.
نائب السطلنه نماد جامعه قدرتمنده که با وجود داشتن قدرت حوصله رسیدگی به خیلی چیزا رو نداره و ترجیح میده با معشوقش وقت بگذرونه تا به نتایج اعمال و تصمیماتش فکر کنه.بعدشم مثل حیوان. با وفا پشیمون می‌شد.
وزیر نائب السلطنه هم نماد کسانیه که بی رحمانه ترین تصمیم ها رو با اسودگی می‌گیرن و نتایج رو می پذیرن.( این یه مورد رو خوشم میومد چون گردن گیرش مثل دوسش اورلئان خراب نبود)

خلاصه که بخونیدش .
      
546

37

(0/1000)

نظرات

گیر میارم میخونم 
3

0

حس کردم داریش 

0

عشق و رویا رو دارم ولی هنوز نخوندمش
@FereshtehSAJJADIFAR 

0

عه،پس اون بود
@f.kh 

0

دلم خواست🫠🫠🫠
2

0

دلت نخواااااد
*با صدای زهتاب خوانده شود 

1

اگه این همون دختر نایب السلطنه اس برم با هم تلفیقشون کنم 
*حس کتابداری اش فوران می کند

0