یادداشت بابک قائدنیا

        مفهوم پیشرفت، سازوکاری دفاعی است که ما را از وحشتهای نهفته در آینده مصون می‌دارد.
      
101

11

(0/1000)

نظرات

با این برداشت، ظهور مفهوم پیشرفت تو تاریخ اندیشه رو چه جوری میشه تفسیر کرد؟
2

1

درود بر شما
با پوزش فراوان برای اینکه پرسش شما را دیرهنگام دیدم. آنچه ارائه شده بخشی از کتاب بوده و نظر شخصی نبوده است؛ اما در خصوص پرسش شما می توان گفت:
اگر مفهوم پیشرفت را به عنوان یک سازوکار دفاعی ذهن انسان در برابر وحشت‌های نهفته در آینده فرض کنیم، آنگاه می‌توان ظهور این ایده را نه صرفاً یک تحول عقلانی یا علمی، بلکه یک پاسخی روان‌شناختی و فرهنگی به اضطراب وجودی انسان دانست. مثلأ  پاسخی به بی‌ثباتی و ناامنی تاریخی چرا که مفهوم پیشرفت زمانی در تاریخ اندیشه غربی پدیدار شد که انسان‌ها با تغییرات بزرگ اجتماعی، سیاسی و علمی مواجه شدند (رنسانس، روشنگری، انقلاب صنعتی). در این دوره‌ها، آینده دیگر امتداد خطی گذشته نبود، بلکه ناشناخته، غیرقابل پیش‌بینی و بالقوه ترسناک بود.پس انسان تلاش کرد که پیشرفت را به‌مثابه‌ نوعی «اطمینان ذهنی» عرضه و لحاظ کند و اینکه آینده نه فقط خطرناک نیست، بلکه بهتر از اکنون خواهد بود. 

0

در این میان  شاید افسون‌زدایی از طبیعت و تاریخ نیز بیشتر رونق گرفت. در گذشته، طبیعت و تاریخ معمولاً در چرخه‌های تکرارشونده درک می‌شدند (مثلاً در تفکر سنتی یونانی)، اما با پیشرفت علم و افول ساختارهای سنتی، این چرخه شکسته شد و مفهوم پیشرفت خطی جایگزین چرخه شد و نوعی قاب معنایی ایجاد کرد که می‌گفت: «ما به‌سوی چیزی بهتر می‌رویم، حتی اگر حالا تاریک است.»
می توان سئوال را از منظر دفاع فرهنگی در برابر مرگ و بی‌معنایی نیز در نظر گرفت. اگر انسان بداند که آینده می‌تواند فاجعه‌بار، تهی یا بی‌معنا باشد (به‌ویژه در جهانی بدون خدا یا اطمینان متافیزیکی)، آنگاه ایده پیشرفت نقشی شبیه به اسطوره یا ایمان ایفا می‌کند به این معنی که آینده هدف‌مند و مثبت تصویر می‌شود، تا فرد و جامعه بتوانند با اضطراب‌های وجودی چون مرگ، پوچی و ابزوردیسم کنار بیایند یعنی در دوران مدرن که اطمینان به روایت‌های سنتی، تضعیف شد، مفهوم پیشرفت عملاً جانشین ایمان به نجات یا رستگاری شد.
سپاس از پرسش خوب شما که موجب شد بیشتر به این مفهوم بیاندیشم.  

0