یادداشت Mika
1404/5/25

واقعا نمیدونم چی بگم... هنوز تو شوکم... و شاید به لطف شخصیت پردازی عمیقه... شاید بخاطر فضا سازی خاص... شاید بخاطر پایان... پایان؟ نمیتونم قبول کنم... این پایان بود؟شاید نمیخواستم پایان را ببینم... شاید آن درد آمیخته با شوک دقیقا همان چیزی بود که حتی قاتل هم حس کرد... شاید نویسنده هنگام نوشتن این کلمات به نفس های حبس شده مان فکر کرده... شاید به چشمان گرد شده مان فکر کرده...شاید به دستان لرزانی که ورق میزنند فکر کرده... و در نهایت مطمئنم تمام اینها قلم قوی او را اثبات میکنند... در آخر آن نوار های زردی که کشیده میشوند برای جلوگیری از ورود ترس، شوک، درد و فقدان کافی نیستند... خونهای تیره ای که روی زمین جاری میشوند برای درک طبیعت انسان کافی نیستند... ان چراغ های قرمز و آبی و مأموران مضطرب برای شناخت قاتلان کافی نیستند... زیرا ما همیشه قاتلان را افرادی بی رحم میدانیم... سادیسمی...ولی شاید گاهی نیاز داریم آنها را بشناسیم... درک کنیم...باید بگم به تمام شخصیت ها به اندازه کافی پرداخته شده بود... و به شخصه از لیلا و جی جی خوشم میومد... این کتاب مانند یک پرونده جنایی ست...مثل یه فیلم نامه... ما سریالی را میخوانیم... نمیبینیم... میخوانیم... جالب نیست؟ ایده جدیدی بود و با وجود همچین شرایطی قطعا شخصیت پردازی و فضا سازی سخت میشه ولی نویسنده خیلی ماهره... همه چیز کافی بود و منابع اطلاعاتی بی نظیر بودند... با جزئیات بسیار، قدم به قدم با کارآگاه ها پیش میرویم... با پیگرد های قانونی، روزنامه ها، عکسها، فیلم ها، مصاحبه ها...حتی از لحاظ روانشناختی نیز خیلی کامل بود، شاید زیادی و پایان؟... وقتی کتاب رو بستم فهمیدم مدتی نیاز به تنهایی و فکر کردن دارم... پیشنهاد های آهنگ: She Knows Skyfall Take Me Away
(0/1000)
Mika
1404/5/25
2