یادداشت زینب
1403/6/12
«نقش بازی کردن یک چیز بود و رهایی از آن، چیزی دیگر است.» “بانی” به قتل رسیده. این رو “ریچارد”،شخصیتِ اصلی داستان، بهمون میگه و ماجرایِ این قتل رو برامون تعریف میکنه. در اصل داستان از ورودِ ریچارد به کلاسِ یونانیِ کالج همپدن شروع میشه.کلاسی که استادش هر دانشجویی رو نمیپذیره و شاگردهای خاص خودش رو داره. بنا بر دلایلی، ریچارد پذیرفته میشه و به گروهِ ۵ نفرهی این کلاس ملحق میشه؛ گروهی که از همون روز اول هم مشخصه که با بقیه فرق دارن:هنری، فرانسیس،چارلز، کامیلا و “بانی”!(جالب شد نه؟) همهی شخصیتهای این کتاب در نوعِ خودشون آدمهای وحشتناکیان.تک تکشون. ولی خب اگه واقعبین باشیم در حقیقت همهی ما همینیم، هر کدوممون میتونیم مرتکب کارهای وحشتناکی بشیم، یا حداقل بهش فکر کنیم! لازمه هشدار بدم: اگر خیلی کار دارید، و مثل من جنبه ندارید که به اندازه بخونید و درجا کتاب رو سَر میکشید،با احتیاط سمت این کتاب برید؛ چون قراره یک نفس بخونیدش و می دونید که ۸۰۰ صفحه چقدر زیاده😁
(0/1000)
نظرات
1403/6/14
معرفی کتاب خوبیه ،ولی در اوج سکته می کنه ،وقتی که می خواهد رابطه این پنج نفر رو توضیح بده ،سکته می کنه یعنی چی ترسناک هستند ؟یعنی چی ماهم همین ایم؟
2
1
1403/6/15
اینکه احیانا نمی خواید اسپویل بشه قابل تحسینه،و اینکه حسی می نویسید ،اما همه پشت جلدها خلاصه نداره ،همه سایت ها هم خلاصه احساسی ندارند ،سوالات خودم هم برای خودم واضحه منظورتون رو از اینکه گفتید سوال هایی رو که پرسیدم رو متوجه نشدید،متوجه نشدم😁 @milkywaymind
1
زینب
1403/6/15
0