یادداشت کوثر گلیج
1403/6/22
کاش همهی ما «پت کاوانا»هایی باشیم که «جولین بارنز» هایی ما را دوست بدارند. :) جولین بارنز تکرار نمیشود. (البته فهمیدن اندیشههای بارنز را مدیون مترجمهای خوبی مثل عماد مرتضوی و نشرهای بینظیری مثل گمان هستیم.) فصل اول و دوم، جالب است. ولی فقط جالب. کشش کافی را ندارند. دادهها زیاد اند و حجم انبوهی اطلاعات وارد ذهنتان میشود ولی امان از فصل سوم. به قول مترجم؛ مزد صبوری در فصل یک و دو را میگیرید. فصل سوم بینظیر است. هستهی کتاب است و دلنشین شدنش، وابسته به جملاتی است که از فصل یک و دو نقل میکند. از طرفی توضیحات موخره توسطِ مترجم بینظیر کتاب وجود دارد که حسن ختااااام است، یک خلص و تمتِ جاندار. تجربهی زیستهی انسانی که فقدان و سوگ را تجربه کرده در این کتاب جای گرفته و در همین تجربهها و خلأها، رگههای امید به زندگی را میتوان یافت. باریکهراههایی که تو را به آن سمت مرز فقدان، میکشاند. پیشنهادش میدهم؟ بله
(0/1000)
1403/6/23
0