یادداشت الینآ📚.
6 روز پیش

🌟:یه دختر به اسم بری پریسکات که قبلاً وقتی کوچیک بوده مادرش رو بر اثر سرطان سینه از دست داده و به تازگی پدرش رو به قتل رسوندن.بری، به دنبال آرامش و آسایش خودش، از اوهایو جایی که با پدرش زندگی میکرده میآد به شهر ساحلی پیلاین. یه روز بعد از خرید تو پارکینگ فروشگاه (فکر کنم😅) پاکتهای خرید بری ،پاره میشن و همهی وسایلش میافتن زمین. همون موقع که شروع به جمع کردن وسایلش میکنه. یه پسر خوشقیافه بهش کمک میکنه تا اونا رو جمع کنه. بری از خجالت هِی حرف میزنه اما پسره اصلاً هیچ حرفی نمیزنه و با قدمهای سریع از اونجا میره. اماااا داستان که اینجا تموم نمیشه؛ میشه؟! بری بعداً تصادفی باهاش دیدار میکنه و میفهمه که این پسر تارهای صوتیش آسیب دیدن و نمیتونه حرف بزنه و ... 🌟:کتابی بود که شروعش هم پُر از حس خوب بود. این کتاب رو درحالی خوندم که فکر کردم دارم ریدینگ اسلامپ میشم و گفتم که کتاب دیگه شروع کنم تا تو دردسر نیفتادم🤐😅. خببب کتاب پرهیجانییه؛و اینطوریه که میبینی عه اینجا چیشد؟ چیشد؟ بذار تند تند بخونم ببینم چی میشههه🤔؟ هر صفحه رو ورق میزدم و میخوندم و با احساسات بری و آرچر همراه میشدم و پابه پای این دو گریه میکردم و اشک میریختم و یه جاهایی بود که از ذوق کلی خندیدم و اشک شوق ریختم😭.جداً قلم "میا شریدن" فوقالعاده دلپذیر و آروم و روون بود. (بعد از نوشتن این یادداشت میرم میبینم ایشون دیگه چه کتابی داره تا اونارم بخونم😉). ژانرش عاشقانه بود ولی آبکی نه اصلاً. اتفاقاً خیلی هم خوب بود. تا اینجا از کتاب عاشقانهای خوشم نیومده بود که صدای آرچر رو خوندم. حالااا یه کمَکی هم جنایی داشت قضیه مربوط میشه به قتل رسیدن پدر بری. ولی سطحی بود و این هم به جذابیت کتاب اضافه میکرد. نیم ستاره بهش ندادم چونکه دوست داشتم این کتاب جلد دو هم داشته باشه و به نظرم نویسنده میتونست باز هم ادامهاش بده😔💔. مطمئنم کلی چیز یادم رفته که اینجا ثبت کنم ولی خب دیگه حافظهام مثل ماهیه😅🐟. از این کتاب یاد گرفتم که عشق اگه عشق باشه حد و مرز نمیشناسه. واقعاً اگه بری عاشق نبود چرا با آرچر که تار صوتیش کاملاً آسیب دیده بود آشنا شد و ادامه داد؟
(0/1000)
الینآ📚.
2 روز پیش
0