یادداشت لیدی شکس جوان
دیروز
خب، کتاب واقعا مثل اسمش در مورد مرگ ایوان ایلیچ بود. ( اره میدونم باورش سخته😔) مردی که توی زندگیش انواع موفقیت هارو بدست آورده ولی طی یه حادثه، دچار مشکلاتی توی کلیه و پانکراسش میشه که اونو روز به روز به مرگ نزدیک تر می کنن. نکته قوت کتاب دقیقا همین آشنایی با احساسات و افکار شخص در حال مرگ بود. کتاب جزئیات اعصاب خورد کن نداشت و به نظرم شخصیت پردازیش عالی بود. میدونید، حجم کتاب کمه و قاعدتا نویسنده فرصت نداره مارو با شخصیت ها همراه کنه و کاری کنه دوستشون داشته باشیم یا براشون اشک بریزیم؛ اما با تمام این اوصاف شخصیت ایوان ایلیچ از همون لحظه ای که دوران پیش از ازدواجش رو روایت می کنه تا لحظه مرگ، یک شخصیت کاملا حساب شده و منطقیه. و خیلی چیزاش با مطالب روانشناسی جور در میاد و یجورایی نکتست. یچیز دیگه که خیلی جالب بود برام، این بود که همینطور که جلو تر می ریم و حال ایوان بدتر میشه، فصل ها هم کوتاه تر میشن. انگار میتونیم ترس و ملال شخصیت اصلی رو توی این کم شدن صفحات و تند تر شدن ریتم داستان ببینیم. در آخر هم، این اولین تجربه من با تولستوی بود. باید بگم حقیقتا 🤌🤌🤌 خوشمان آمد. و خوشحالم که خوندمش. قطعا ارزش وقتتونو داره. شمام بخونین✌️
(0/1000)
دیروز
1