یادداشت زهرا🌿
1402/10/5
3.8
21
در دنیایی که هیچکس به فکر فردا و حسرت هایش نیست، این نمایشنامه شاید کمی موجب آن گردد که برای چند دقیقه هم که شده، خودمان را متوقف کنیم و به فردایی فکرکنیم که ما نیستیم؛ اما گوش هایمان شنونده ی قضاوت ها و نظر های به جا یا نابجای اطرافیان است... و مایی که جز شنیدن کاری از دستمان برنمی آید! حتی فرصت اثبات خودمان را هم نخوایم داشت... شاید کلیشه ای باشد که بگویم: پس بهتر است اعمالمان جوری باشد که به خوبی از ما یاد کنند! اما حقیقت این است که ما برای فردایمان، نیازمند این هستیم تا جلاد درونمان را کنترل کنیم و نترسیم. "از چشم هایمان معلوممیشود..." فضای مبهم و جذاب متن، باعث میشود تا نام نمایشنامه از یاد برود:) ارزش خواندن داشت...
(0/1000)
نظرات
1402/10/17
اره خب ولی من کلا نظرات دیگران و مخصوصا کتاب خونا راجب آثار مختلف برام مهمه میخواستم پیام خصوصی بدم گفتم کامنت بزارم
2
0
1402/10/17
خواهش میکنم. من اصلا درجایگاهی نیستم که نقد و بررسی کنم ولی خب من " آن سبو بشکست" رو دوست داشتم برام خیلی جذاب بود، خیلی! البته فیلنامه هست.
0
1402/10/17
0