یادداشت شراره
1401/11/3
3.7
31
مذهب همچون سلاحی نیرومند است که اگر دست اهلش نباشد چیزی جز بدبختی و ویرانی به بار نخواهد آورد...داستان این کتاب یا ۱۹۸۴ هردوی اینا آرمانشهر دیکتاتورهاست که تلاش میکنن محققش کنن... داستان تلخ نیمه واقعی و پر رنجی که حتی خواندنش هم سخته...سریالش را دیده بودم اما خواندن کتاب رنج بیشتری به همراه داشت به خاطر توصیف درونیات راوی قصه... جملاتی از کتاب: نگرانیشان از بابت فرار ما نیست نمیتوانیم زیاد دور شویم نگران اوج گرفتن خیالمان هستند نگران راه هایی که فقط در درون آدم باز میشوند و به انسان روحیه و برتری میدهند این حق انتخاب است که وحشتزدهام کرده جلوی احساس را نمیشه گرفت اما رفتار را میشه کنترل کرد
(0/1000)
شراره
1401/11/3
0