یادداشت

نرگس

1402/10/6

دوزخ
        فضای جدید و جالبی از “دوزخ” ساخته بود که خیلی‌ کوتاه و روان بود. ارزش خوندن داشت..
برداشت من هم، از کلیت داستان ساده و کوتاه بود: طوری زندگی کن که در آینده، وقتی کاری از دستت برنیومد از خودت راضی باشی و‌ روحت در آرامش باشه..!

🌱 از متن کتاب:
من خود آزارم، عادت دارم که خودمو اذیت کنم، ولی من نمی‌تونم عذابو بدون راحتی تحمل کنم…



❌⚠️ هشدار اسپویل:
اما چقدر‌ دردناکه که حتی پس از مرگ هم به دنبال تأیید دیگرانیم!
 وقتی به اصطلاح «روح»‌مون هم در آرامش نیست، به فکر گذشته، حرفای مردم،‌ دوستامون و همکارامون هستیم😕
سوهان روح انسان، انسان‌ است..

🌱از متن کتاب:
«شما دو نفر بیشتر نیستین، اما فکر میکنم که بیشترین. (می‌خندد.) پس این‌جا جهنمه. هیچ‌وقت باور نمی‌کردم. یادتونه که چه حرف‌هایی درباره‌ی جهنم می‌زدن؟ جهنم پر از آتیش، شلاق‌های سیمی… گرزهای داغ… چقدر مضحکه! به وسایل شکنجه هم احتیاجی نیست. جهنم دیگرانن. جهنم شما هستین.»

توی این نمایشنامه و فضایی که از جهنم توصیف میکنه، خواب ممنوعه! خوابی که همیشه مارو از غصه‌ها و فکروخیالای عجیب غریب نجات میده. این روح موظفه آگاهانه و بدون قدرت عمل، به بقا ادامه بده و این بدترین عذابه…

اگر مجسمه و‌ کاغذبُر استعاره یا نماد بود، ممنون میشم تو‌ کامنت به من هم، توضیح بدین :)
      

30

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.