یادداشت dream.m
1404/4/22
اینجور که میگن، میلوراد پاویچ یه مورخ و نویسنده بدبختی بود که همیشه آرزو داشت بتونه چیزی شبیه آثار بورخس و امبرتو اکو بنویسه ولی هیچوقت موفق نمیشد و هیشکی داستان هاش رو نمیخوند و از کاغذ کتاباش فقط برای پیچیدنش دور اوپانچی استفاده میکردند چون از نوع مرغوب گلاسه بود و چرم رو نرم نگه میداشت. اونم که نمیتونست بیخیال نوشتن داستان بشه و از طرفی داشت توی شغل شریف طراحی جدول متقاطع میپوسید به شدت افسرده میشه و روز به روز سقوط میکنه، تا اینکه یک شب توی اوج ناامیدی میره بالای پل تا خودکشی کنه و اونجا یک معتاد کارتون خواب بعنوان آخرین لذت زندگی بهش سالویا میده... و بعد این اتفاق مرموز بوده که میلوراد نه تنها خودکشی نمیکنه بلکه راه رستگاری رو پیدا میکنه، کارتون خوابه رو میبره خونه خودش و توی مدت کوتاهی بهترین کتاب خودش و خفن ترین رمان تاریخ صربستان رو مینویسه. کتابی که شرع خوندنش بزرگترین ریسک هر آدمیه چون با باز کردنش، یا بعد خوندن ۹ صفحه میمیرید و یا اگر اونو تا انتها بخونید دیوونه میشید. شما هیچ انتخابی ندارید، این کتابه که سرنوشت شما رو انتخاب میکنه. من این کتابو تا انتها خوندم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.