یادداشت fatemeh jafarzadeh

                گاهی از شدت عصبانیت میخواستم یقه‌ی این پیرمرد شصت ساله رو بگیرم و بگم تمومش کن توان شنیدن چرندیاتت رو ندارم. :) اما خب چه میشه کرد که برعکس این پیرمرد طنابی به گردن من انداخته و من رو به هر سو که میخواست میکشید. قبل از این کتاب بهتر هست که یادداشت‌های شیطان رو مطالعه کنید که متاسفانه من این کار رو نکرده بودم اما نخوندن اون کتاب باعث اختلال زیادی هم در خوندن این کتاب نشد. گاهی در میان متن با خودتون میگید واقعا دارم به سخره گرفته میشم و این پيرمرد به معنای واقعی کلمه مخاطب رو احمق میدونه و گاهی هم فکر میکنید با صادق ترین ادم جهان طرف هستید چیزی که تا اخر هم توجه شمارو جلب میکنه احترام گذاشتن نویسنده به خواننده‌ی عزیزش هست اما این احترام سبب راستگویی یا بیان تمام روایت از سمت نویسنده نمیشه. در اخر باید گفت نمیشه حدس زد کدام یکی از جملات و یا حتی کلمات این مرد درست هستند اما میشه گفت شما با تمام جان مشتاق هستید که روایت و یادداشت‌های این مرد دروغگوی صادق رو بخونید.
        
(0/1000)

نظرات

منم واقعا گاهی دلم هوای یقه این پیرمرد را می‌کرد و چند صفحه بعد دلم برایش می‌سوخت و در جمله بعد باهاش موافق بودم، بعدش حس می‌کردم داره بهم دروغ می‌گه و این لوپ بر می‌گشت به اول مسیر🤧🚶
1
دقیقا🥲 حتی از یه جایی به بعد حدس میزنید که شخصیت داره بیش از حد مغرور میشه و دروغ میگه اما دلسوزی که قبلا در ما ایجاد کرده مانع توقف میشه و ما همچنان با گزافه‌گویی ها همراه میشیم. 
پارمیدا

1402/07/12

"راوی غیرقابل اعتماد" یکی از محبوب‌ترین انواع راوی واسه منه. در حین خوندن هی باید بالا پایین کنی. خیلی وقتا نیاز به برگشت و مرور داری. سوال ایجاد می‌کنه. و کلا چالشی که به ذهنم می‌ده رو دوست دارم. رفت تو لیستم 🙏🪻
1
بله دقیقا در کل رمان شما دچار چالشی حتی وقت استراحت هم برات نمیزاره با خودت بگی چیشده واقعا چطوری گذشت😅🤣