یادداشت حنانه علی پور
1403/6/30
3.7
7
بیشتر از اینکه دقت کنم کتاب داره با چه سیری پیش میره ، چی میخواد بگه یا سعیمو بکنم از سمت خودم باهاش ارتباط بگیرم ، کتاب دستمو گرفت و کشید تو خودش. اونم از وقتی که شخصیت دایی وارد قصه شد . داستان پردازی خاصی حس نکردم و بیشتر از همه شخصیت پردازی قوی بود. خلاصه که هر لحظه از خوندن کتاب مشعوف بودم و خیلی جایگاهش نزدیک به « جنایت و مکافات » شد برام . یه سفر درونی بود بیشتر . همون روانکاوی خودم برای خودم. هرچی هم سعی میکنم بفهمم از کجاش خوشم اومد اون « جا » رو پیدا نمی کنم . کل کتاب یه سیر و سیاحت به یاد موندنی بود . شاید اسپویل ‼️ داستان جدال بین ۲ کاراکتر بود ساده دل و خوش باور و بی شیله پیله و بد طینت و آب زیرکاه و سنگدل از اینجاست که روانشناسی بین این دو شخصیت و اثراتی که هرکدوم در تکامل و تحول اون یکی دارن شروع میشه و هر کدوم از دوستداران رمان ناشناس تو یکی از این لایه های تحولی علاقه شون به رمان رو پیدا میکنن . بعضی از منتقدین میگن شخصیت فاما یه جورایی نشانگر شخصیت گوگول بوده در اواخر عمر یا نشون از جامعه ی « تازه » روشنفکران . به نظر من فاما فامیچ نماد هر انسان ظلم دیده ایه که نتونسته با سیاهی درونش و سیاهی درون بقیه کنار بیاد و میخواد به اشتباه ، تلخی گذشته رو با تلخی کردن به دیگران بشوره و ببره . توان این کار وقتی در این شخصیت به وجود میاد که رو به رو میشه با انسان ساده دلی که میخواد همه رو از محبت سرشار کنه و این چرخه تا انتهاش پیش میره تا وقتی یکیشون کوتاه بیاد. ( همونطور که از هر لحظه منتظر بودم دایی جلوی فاما بایسته ) خلاصه که دلنشین بود 👌.
(0/1000)
نظرات
1403/6/30
حالا که نیچه رو تموم کردم، بیصبرانه منتظرم بخونمش (✯ᴗ✯) خوشحالم انقدر دوسش داشتی
2
1
1403/6/30
1