یادداشت علیرضا کوچکپور
1403/5/21
جذابیت خاصی نداشت برام. بنظرم اصلا کشش نداشت. دیالوگ ها و شخصیت ها ناقص و از واقعیت دور بودند و دلیل کافی برای اتفاقات پیدا نمی کنیم. با زحمت به پایان رسوندمش. قصه، قصه ی دو دل است و یک دلبر. و قرار است دلبر درست در روز عروسی خود با انتخاب بین عشق آتشین و قدیمی خود که او را از دست داده و با دیگری ازدواج کرده و با او آینده ای نخواهد داشت و اکنون انتخابش رسوایی عظیمی به بار می آورد و عاشق پاکباخته و صادق و ساده ای که دختر نسبت به او عشق شورانگیزی ندارد اما زندگی با او همراه با خوشی و راحتی و آرامش و احترام خواهد بود روبرو می شود. تا اینجا مشکلی نیست، حتی با اینکه درنهایت دو عاشق یکدیگر را از بین می برند و دختر هر دو عاشق خود را از دست می دهد هم مشکلی ندارم. اما برای اینکه این دوگانه اصلا معنا پیدا بکند برای مخاطب و از یک هوس بی معنی _که حتی همان هم درست اتفاق نیوفتاده_ فاصله بگیرد، باید به همان اندازه که به شخصیت داماد نزدیک شده و او را معرفی میکند_که همان را هم کافی نمیدانم_، شخصیت لئوناردو را هم برای مخاطب شفاف کند. اما به شکل عجیبی این شخصیت ناملموس می ماند. تنها چیزی که از او تا لحظه انتخاب متوجه می شویم این است که خانواده اش در قتل برادر و پدر داماد دخیل بوده اند و اینکه با اسبش بی رحمانه می تازد! شاید اگر بجای پرداختن بی حاصل و تنفرپراکنی مصنوعی از خانواده قاتل، ارتباطی بین قتل های گذشته و دلیل شکل گیری این عشق در داماد و دلیل برهم خوردن نامزدی دختر و لئوناردو ایجاد می شد، این داستان می توانست خیلی پر کشش و جذاب تر باشد.
(0/1000)
🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚
1403/5/21
1