یادداشت بهارفلاح
1403/9/21
آثار چخوف ، دارای لحنی آرام و خالی از هرگونه درس اخلاقی یا انجام وظیفه است . تمامی این آثار با بیانی ساده و روالی طبیعی بدون هرگونه تصنعی به رشته تحریر درآمده اند ، به طوری که ملال واحساس نارضایتمندی از زندگی و واقعیات آن ، چنان که است و آرزوی زندگی جدید ، چنان که باید باشد ، را در احساس و اعماق قلب خواننده و تماشاگر زنده می سازد 🔴در این کتاب چند نمایشنامههای کوتاه و تکپردهای چخوف منتشر شده است،تقریباً عموم آنها به گونه ای آغاز میشوند که شخصیت اصلی به تفصیل وضعیت فعلی خود را برای تماشاگر توضیح میدهد. این توضیح بیواسطه صحنه را برای پیچیدگیهای بعدی آماده می کند،موقعیتهای ساده ومرسوم اجتماعی مثلِ دورهی عزاداری، یک مراسم خواستگاری، یک جشن عقدکنان، یک ضیافت عروسی و یک جشن سالگرد همگی موقعیتهایی نسبتاً رسمی هستند که هر یک از اعضای جامعه با آنها آشناست ولی در نمایش های اینجا به نقطه طنزآلودی میرسند که اکثرا پایانِ بازی شاهکار دارند 🔴این هفت نمایشنامه کمدی تحت عنوان 1-آوازقو(کالخاس)اتود دراماتیک در یک پرده 2_بازیگر تراژدی علی رقم میل خود(طنزی در یک پرده 3_شب قبل از محاکمه 4_درجاده بزرگ(اتود دراماتیک در یک پرده) 5_زیانهای استعمال دخانیات(مونولوگ در یک پرده) 6_جشن سالگرد 7_عروسی 🔻آواز قو داستان بازیگر پیر تئاتری را روایت میکند که دوره اوجش به سر آمده و در روزگار افول خود به سر میبرد. او روی صحنه و پس از اجرای نمایشی درحال جارو زدن است که خاطرات خود را مرور میکند و دیالوگ نمایشهایی که در آنها حضور داشته را بازگو و اجرا میکند. سوتلوویدف از سختیها و ملالتهایی که در دوران بازیگری کشیده با خودش حرف میزند. سوتلوویدف، تنها شخصیت این نمایشنامه، مردی 68ساله است که در گذشته افسر ارتش بوده، اما بهدلیل علاقه به تئاتر و رفتن روی صحنه، مقام خود را از دست داده است؛ گرچه در همین کار هم رو به تنزل رفته و از بازیگر نمایشهای تراژدی به دلقک تبدیل شده است. او در ادامه کار هنری مجبور شده هر نقشی را برای پول بپذیرد. لباس او یک قبای یونانی و جوراب شلواری که بر پاهای 68ساله و لاغرش کشیده است. در سرتاسر نمایشنامه «آواز قو» سوتلوویدف گفتارهایی از نمایشنامههای «شاه لیر»، «اتللو»، و «هملت» را از حفظ میگوید و اینها در تناقض با ظاهر و لباسی است که پوشیده. 🔻بازیگر تراژدی علی رغم میل خود:این داستان دربارهی پدر خانواری بود که میبایست به طور مرتب بین خانهای ییلاقی که نزدیکان و عزیزانش تابستان را در آن جا گذراندند و شهری که وظایف زیادی در آن جا داشت، رفت و آمد کند. بازیگر تراژدی هم چنان یک تکگویی خندهدار باقی ماند، با دوستی که نقش مردی جدی را بازی میکرد. نمایش را با خواستن یک تپانچه برای خودکشی شروع میکند و آن را با نقل قولی از «اتللو» که در آن خون مخاطبش را می طلبد، پایان میدهد. در میان این دو قطب، موقعیتهای پیش پا افتادهای که او توصیف میکند، از فرط بیهودگی هستی گرایانه، در حد جهان تراژدی نیستند. مأموریتهای مختلف باعث شده بود که قهرمان این نمایش در میان آشفته بازاری از اشیای بیروح زندگی کند.نمایشی دلچسب تحت عنوان تراژدین اجباری از این طنز تک پرده ای را تماشا کردم که خیلی دوست داشتم 🔻زیانهای استعمال دخانیات نیخین تحت فشار همسر خود، ناچار به سخنرانی علمی شده است. او در طول این سخنرانی اجباری، زندگی زن ذلیلانهی خود را بر ملا میکند و نشان می دهد که در خانوادهی خود عنصری بیاهمیت است. با هر دست نوشتهی چخوف از این تکگویی، نیخین ناسزای بیشتری نثار همسر غایب خود میکند و به حالت خنثایِ اجباری خود، انزجار بیشتری نشان میدهد. 🔻در نمایشنامهی کمدی جشن سالگردچخوف،بانکی قصد دارد پانزدهمین سالگرد خود را جشن بگیرد و در این جشن قرار است که شیپوچین، مدیر بانک از سهامداران به عنوان قدردانی هدیهای بگیرد. او در تدارک نطق سپاسگزاری و کارمند او مشغول تهیه آمار است که کار آنها با ورود همسر سبک سر و وراج شیپوچین و مرچوتکینا پیرزنی که مدام از طرف همسر کارمندش نق میزند، وطلب پول دارد قطع میشود. هر چه این زنان بیشتر حرف میزنند، مردها بیشتر از کار باز می شوند. هیئت اعزامی با لوح و کاپ نقره وارد میشوند و با صحنهای از آشفتگی رو به رو میگردند: همسر مدیر غش کرده و روی مبل افتاده، پیرزنی که مدام قیل و قال میکند، وکارمندی که زنها را تهدید به قتل میکند. 🔻نمایش عروسی نمایش شاهکار فروپاشی یک رسم اجتماعی است. هر عمل ریاکارانهای که از شخصی سر میزند، توسط شخص دیگری بر ملا میشود، اسرار هیچکس مخفی نمیماند. در طول نمایش میفهمیم که داماد برای جهیزیهی مختصری که هنوز پرداخت نشده، تن به ازدواج داده است، هم چنین در مییابیم که خود عروس بر موقعیت خودآگاه نیست، والدین عروس آدمهای بیفرهنگ تنگ چشم و لئیمی هستند، و این که مهمانان هیچگونه خیرخواهی برای عروس و داماد ندارند. نمایشنامه حول یک فریب اساسی شکل گرفته است: برای فخرفروشی و زینت جشن از یک ژنرال، به عنوان یک میهمان عالی رتبهی افتخاری دعوت کردهاند. مادر عروس یکی از دوستانش را مأمور آوردن این مهمان کرده 🔥این انتخاب بهترین گزینه بود برای شروع سیر خوانشِ آثار چخوف
(0/1000)
نظرات
1403/9/21
ولی بیشتر از ۵ هزار تا هم میشه... اون محدودیت نمیدونم مال چیه... من یادداشت آخرم ۵۶۰۰ تا شد 😎😎🤣🤣 @baharfallah76
3
فرحنازرحیمی
1403/9/21
2