یادداشت نرگس
1402/12/17
3.6
19
آدمکش باشی اما لطیف و دلسوز؟ خط سرخی روی سفیدی روح؟ مثل خونی روی برف.. دوباره کتابی با سبک نوآر به قلم یو نسبو، نویسندهی نروژی. داستان با راوی اول شخص تعریف میشه: از زبان اولاف. یک پسر سادهی بامزه! که خیلی راحت و خودمونی داستان رو شروع میکنه و از خودش میگه: من نمیتونم رانندگی سریع به قصد فرار داشته باشم! نمیتونم کتاب بخونم چون واژهپریشم (کسی که از نوشتن و خواندن عاجز است) و داستانهارو از یه جایی به بعد خودم برای خودم تعریف میکنم، نمیدونم چقدرش رو نویسنده نوشته و چقدرش رو خودم جایگزین کردم! اما میتونم خیلی خوب کتک بزنم و میتونم یه حسابرس (قاتل) باشم.. و در نهایت برای یک موادفروش استخدام میشه تا کارهاشو راست و ریست کنه و آدمهارو از سر راهش برداره. و قطعا داستان به جایی میرسه که یک مأموریت..؟! خب با توصیفی که از اولاف شد؛ به عنوان یک قاتل مشخصه که شخصیت لطیف و شاید دوستداشتنیای داره، پس شما با یک داستانِ جنایی لطیف روبرو هستین؛ بارِ جناییمعمایی خیلی کم (ولی توصیفات خشن) و بار رمانتیک زیاد! منو به دنبال داستان نکشوند و ازین لحاظ خیلی دوسش نداشتم! خیلی راحت، “تِپْ” مینداختمش کنارへ‿(ツ)‿ㄏ. بیش از حد دیگه از عبارت” جایی خواندهام” استفاده کرده بود: برای بیان مطلب علمی، برای حرفای روانشناسانه و برای عقاید شخصیتش، و خب حس خوبی بهم نمیداد! ولی از حق نگذرم سادگی و روانی جملات، توصیفات و شخصیتپردازیشو واقعا دوست داشتم. اگر سبک نوآر میپسندین یا کلا هرکتابی که بار جنایی داشته باشه رو دوست دارین، بخونین و لذت ببرین. ولی اگه یه خواننده معمولی مثل من هستین به قصد لذت از توصیفات دقیق و سینمایی یا خوندن یک کتاب کوتاهِ جناییعاشقانه بیاین طرفش. ❌⚠️احتمال لو رفتن داستان: کلا برام قابل پیشبینی بود! حتی اینکه داستان از زبان اول شخص باشه تا به خواننده این خیالِ ولو کم رو بده که چون خودش داره تعریف میکنه شاید از تاوان و مجازات و.. جون سالم بهدر ببره هم هیچی.. جملاتی که در مورد خودش و رئیسشو اینا میزد یجورایی از قبل برام مشخص بود که قراره چطوری پیش بره! حالا این شاید جهتِ ذهن من باشه اما حس کردم نحوهی بیان خیلی قوی نبود. ⚯نویسنده: جدی میفرمایین؟ پ ما اینارو از کجا آوردیم؟😂🤦🏻♀️ بهترین قسمتی که از داستان دوست داشتم و پیشبینی نکردم، خیالات اولاف بود نیمهشب آخری که پشت پنجرهی فروشگاه بود و ماریا رو تصور کرد. انگار نویسنده دو تا پایان متفاوت در نظر گرفته بود.
(0/1000)
نظرات
1402/12/17
نکته ی اول یادداشت های شما حتی با وجود این جمله که منو به دنبال داستان نکشوند جوریه که به شخصه ترغیب میشم واسه خوندن داستان.که یه دلیلش میتونه این خس کنجکاویم باشه که چی شد که نرگس خانوم اینجوری گفت در موردش. نکته ی دوم "خیلی راحت تپ مینداختمش کنار" کی میتونه بهتر از این توصیف کنه؟ نکته ی سوم به ساده ترین شکل ممکن یادداشت مینویسین و نوشته هاتون جذابه فارغ از جذابیت کتاب و یا محبوبیت هر نویسنده ای البته تا اینجایی که یادداشت های شمارو خوندم
1
2
1402/12/17
با هر امتیاز کمی که به این کتاب میدن یه جون بهم اضافه میشه🤣 میگفتن دیکاپریو میخواد فیلم اینو بسازه مطمئنم با فیلمش بیشتر خوش میگذره.
1
2
1402/12/17
فدات بشم من🤣😁❤️. الان دقیقا تو اون کامنت دیگم داشتم میگفتم که نکات خوبم داشت اما واقعاً انتظارم ازش چیز دیگهای بود. و فعلاً، به کسی که نفهمیده من اینو خوندم، مثل دوستام، توصیهاش نمیکنم..
2
1402/12/28
بهترین کتابی که تو این ژانر پیشنهاد میکنید چیه؟ که آدم و همراه کنه و نشه کتاب رو زمین گذاشت
2
1
1402/12/28
ممنون که این یادداشت روخوندین🙏🏻🌹 من این کتاب رو به پیشنهاد باشگاه کاراگاهان خوندم. نظر من این بود ولی بقیهی بچهها بیشتریا خوششون اومده بود، اگر حوصله داشتین بقیه یادداشتهارو هم بخونین شاید نظرتون راجع به همین کتاب هم عوض شد❤︎. در مورد پیشنهاد کتاب تو این ژانر هم فکر میکنم فرد مناسبی نباشم چون کتاب زیادی، مخصوصا تو این ژانر نخوندم🤦🏻♀️ مخصوصا که خصیصهی مورد نظر شما کنار نذاشتن کتابه!
1
نرگس
1402/12/17
1