یادداشت لیلی بهشتی
1402/5/31
دوباره مدتیه افتادهام به کمخوانی، و درنتیجهش کمنویسی و حتی کم سر زدن به اینجا، چون باز کردنش استرس همهی کتابهای نخونده رو آوار میکنه رو سرم، درنتیجه تلاش میکنم فرار کنم ازش. اما این رو بعد از روزها پراکنده یا تکراری خوندن دست گرفتم و بعد از مقدمهی مترجم درحالیکه نفسم حبس شده بود گذاشتمش کنار، احساس کردم کتاب موردعلاقهی جدیدم رو پیدا کردهم، و برای اون روز کافی بوده و لازم دارم همینقدر ذرهذره بخونمش. و تا تونستم طولش دادم. شبی تقریبا یک جستار میخوندم، و از یه جایی به بعد که دیگه داشت سختم میشد و لذت بردنم بیش از اونی بود که بعد از یک جستار 2-3صفحهای بتونم متوقف شم و بذارمش برای فردا، فقط خودم رو با این یادآوری امیدوار میکردم که حجم اصلی کتاب تقریبا سه برابر این مقداره، بلکه هم بیشتر، و این مقدار رو تونستهن براش مجوز ترجمه بگیرن فقط. و میشه بعدش برم سراغ بقیهش. در یک کلام بخوام بگم معرکه ست. ایده بینظیره اصلا، حتی پیش از شروع خود جستارها. ایدهی اینکه آدمها در سیاهترین دورانها و سختترین شرایط، که معمولا به نوعی از دیکتاتوری میرسه ریشهش، چطور دووم آوردهن و ادامه دادهن و چه چیزی روزنهی امیدی بوده براشون که باعث ادامه دادن میشده، و دونستن شرایط آدمهای مختلفی که در ظاهر فرسنگها از ما دورن اما در نهایت نوع ناامیدی و تاب آوردنشون به رغمش بهمون شبیهه، چقدر میتونه کمک کنه ما هم هنوز دلیلی برای ادامه دادن پیدا کنیم. و برای این کار جمعآورنده رفته سراغ یک عالم کتاب مجموعهجستار و زندگینامه و خودزندگینامه و خطابه و همهچیز، و بخشهای باورنکردنیای ازشون کشیده بیرون. اسامی آشنا توش خیلی زیاده، از نلسون ماندلا و مارتین لوتر کینگ گرفته (که من مطمئن بودم قراره اینها دیگه لااقل شعاری و کلیشه باشه و نبودن،هر دو جستار از دورانهای زندانشون انتخاب شده بود و دوتا از جستارهای موردعلاقهم شدن اصلا، وقتی مثلا ماندلا از ارتباط ویژهش با زندانبانهاش میگفت و بعد بحث رو به این میرسوند که بعد از آزادی از اون زندانه که برای اولین بار درگیر این میشه که میخواد برای آزادیای بجنگه که ستمدیده و ستمگر، زندانی و زندانبان هر دو بهرهای داشته باشن ازش) تا واسلاو هاول یا دورفمن که من درواقع کتاب رو پیش از هر چیز بهخاطر اسم این یک نفر خریده بودم ولی در عمل دیدم حتی معرکه بودن همیشگی دورفمن وقتی این بار به سراغ نقد خودشون رفته و نه مثل اکثر مواقع به سراغ نقد کردن پینوشهایستها، وقتی از دوقطبیای حرف میزنه که در جامعهشون به وجود اومده و این بار به این توجه که خودش و دوستانش چقدر در این وضعیت مقصرن، فارغ از نهاد حکومت و همه ی طرفدارانش، فقط بخشی از معرکه بودن کل منسجمیه که کتاب رو تشکیل داده، و تا حتی نامهای کاملا ناشناس و غریبهای مثل وائل غنیم که جستار معرکهای داره با نام «ما همه خالد سعیدیم»، درباره بهار عربی و گروه فیسبوکی کوچکی که یک روز یکنفره و ناشناس شروعش میکنه چون میبینه نمیتونه فقط بشینه و کشته شدن یک بیگناه رو تاب بیاره و هیچ کار نکنه، و بعد تبدیل به چه حرکت عظیمی میشه. یا پیتر آکرمن و جک دووال که رفتهن سراغ مادران ناپدیدشدگان آرژانتین، دادخواهی آرام و کمجمعیتی که توسط این مادرها که فرزندانشون ازشون گرفته شده شروع میشه و بعدها تبدیل به اتفاق بزرگی میشه. یا تکتک جستارهای دیگه، که بعضا حتی یک یا دو صفحه بودن اما همونها هم کافی بود برای اینکه بفهمی تنها نیستی، که حرکات فردی و بیحاصل و کوچکت ممکنه نتیجهای فرای تصورت داشته باشن، و که این ترکیب یاس و امید بالاخره به جایی میرسه، اگر نه امروز و فردا اما حتما پسفردا یا روز بعد از اون.
(0/1000)
نظرات
1402/6/4
@Leili_beheshty قربونت برم بابا :(( عرعر. و اینکه ذووووق زیاد. پس با پررویی کامل منتظرش میمونم :))))
0
1402/6/1
آخ چقدر خوب نوشتی، من هم مثل تو خیلی این کتاب رو دوست داشتم، نمیتونستم در وصفش بنویسم... اون مقدمه مترجم... خیلی دوست دارم این کتاب رو دوباره هم بخونم. و به خیلیها پیشنهادش کردم این روزها.
0
1402/6/4
بنویس. بازم بنویس لیلیجان بهشتی. اون استرس کتابهای نخونده یه افسانهاس. بهش محل نذار. اون هست مام هستیم. و هر کدوم کار خودمونو می کنیم
2
0
1402/6/14
وای اینطوری که الگو/کراش نوجوانیم میگه که حتما دیگه بهش بیتوجهی میکنم و مینویسم هی پس [گریه و زاری] ولی حالا به دور از هیجانات ایجادشده برای نوجوان درونم از دیدن این کامنت هم باید بگم که لطف دارین واقعا و درست هم میگین و باید به اون حسه بیتوجهی کرد، هرچند خیلی سخته. :(
0
1402/6/21
@Leili_beheshty الگو/ کراش عالی بود. یک ترکیب برنده :) فکرشم نمی کردم روزی چنین جایگاهی پیدا کنم در زندگانی یک لیلی. به قول احمد ظاهر عزیز: لیلی لیلی، لیلی جان دلمو کردی ویران
0
1402/6/21
آخجان. چهقدر کیف دارد که من شاهد آن نوجوانی زیبا بودهام که تویش شما الگو/کراش لیلی بودید!😍😉 و خب، چون کمابیش الگو/کراش نوجوانی خودم هم بودهاید باید بگویم که اساساً بهخوان یک اتفاق زیباست که ما سه نفر را با این نسبت خاصمان از سه دهه کنار هم جمع کرده!
0
لیلی بهشتی
1402/6/1
0