یادداشت محمدرضا ایمانی
1404/4/15
من هر پنج جلد این مجموعه رو تو نوجوانی خوندم ولی فقط برای همین یادداشت میذارم. تو اون دوره سنی، خسته از محتوای تکراری کتابهای دفاع مقدس و به اقتضای نوجوانی در جستوجوی چیزی که یه مقدار به حال و هوام بیشتر بخوره، چندتایی از آثار آقای امیریان رو خوندم. ایشون سعی کرد تو رویکرد اثارش به دفاع مقدس تفاوتی ایجاد کنه و برای همین به سمت خاطرات طنز رزمندهها رفت که از قضا به نظرم حقیر این خاطرات حداقل از نظر کمی فربه تر از خاطرات معنوی رزمندههاست. اما به چند دلیل موفق نبود. اول اینکه بسیاری از این طنزها طنز موقعیت بود و خواننده سی سال بعد از جنگ زیر باد کولر نمیتونست ارتباط برقرار کنه. و دوم اینکه عمدتا این خاطرات راوی محوره. یعنی یه گوینده باید تعریفشون کنه تا لبخندی به لب آدم بشینه و با ادبیات مکتوب طنز به خوبی منتقل نمیشه. علیایحال همین تلاششون مغتنم بود و گاهی خاطرات جالبی رو تونسته بودن جمع کنن. جالبترین خاطرهای که حتی بعد از شاید پونزده سال یاد من هست خاطره رحیم صفویه که میگفت هفته اولی که رفته بودن جبهه اینقدر همه چی یلخی بوده که بدون آموزش اعزام شدن. و وقتی تو خط بیسیمچی بهشون گرای دشمن رو میداده، اینا به جای اینکه عدد رو به درجه حساب کنن، به قدم حساب میکردن و مثلا خمپاره ۶۰ رو پونزده قدم برمیداشتن میبردن سمت راست!
(0/1000)
محمدرضا ایمانی
1404/4/15
1