یادداشت رضا هاشمی
1402/3/5
4.1
135
ضد آرمانخواهی! رمان ١٩٨۴ از برترین و پرفروشترین آثار ادبی قرن بیستم است. این داستان با خلق یک فضای پادآرمانشهری، سعی میکند به نظامهای سوسیالیستی انتقاد کند. دستکاری تاریخ و کنترل افکار عمومی به وسیله رسانه از نکات جالبی است که کتاب به آن پرداخته است. برای خواندن آثار نویسندگانی چون اورول، باید اطلاعات حداقلی از تاریخ و مکاتب سیاسی دنیای مدرن داشت؛ در غیر این صورت دچار اشتباه در تحلیل و برداشت شده و با تطبیق دادنهای نابجا منحرف میشویم. آثار اورول که ظاهراً به صورت سفارشی بر ضد شوروی و سوسیالیسم نوشته شده است، حاوی نوعی ادبیات «ضد انقلابی» و «ضد آرمانخواهی» است. درون مایه اصلی داستانهای وی شکست گروههاییست که آرمانی (مثل عدالت و برابری) دارند و علیه وضع حاکم قیام میکنند و در نهایت شکست میخورند. ریشه این نگرش را میتوان در انقلابهای قرن ۲۰ میلادی در کشورهای اروپایی و آمریکایی دانست؛ زمانی که مدرنیته دچار بحرانهای اقتصادی و اجتماعی متعدد شده، اعتماد مردم نسبت به نظامهای سرمایهداری کم شده و تفکرات و مکاتب جدید مجال خودنمایی مییابند. در این فضاست که باید آثار نویسندگانی چون اورول تحلیل شود! برشی از کتاب: [... پارسونز همکار وینستون در وزارت حقیقت بود. او مردی چاق ولی فعال بود، حماقت خاصی داشت و البته کمی خرفت بود. یکی از کسانی که بدون هیچ سوالی خرحمالی میکرد و ثبات حزب بیشتر از اینکه وابسته به پلیس افکار باشد به چنین انسانهایی بستگی داشت...]
(0/1000)
1403/6/7
0