یادداشت قدسیه پائینی

                داستان «موتورهای مرگبار» در زمان آینده رخ می‌دهد، اما آینده‌ای که با تصورات ما فرق دارد. دیگر خبری از دنیای پیشرفته و فناوری‌های باورنکردنی نیست. منابع ته کشیده و شهرها سوار بر سکوهای متحرک سعی می‌کنند شهرهای دیگر را تسخیر کنند تا زنده بمانند. در واقع دنیا پسرفت کرده است. تام پسر یتیمی است که دستیار یک تاریخ‌نگار به نام ولنتاین است. تام قهرمان خود، تديوس ولتناين را كه از زباله گردي به جايگاه مشهورترين باستان شناس لندن و سرمورخ رسيده است، در شكمبه ملاقات مي كند و در كمال ناباوري جان او را كه توسط يك دختر به نام هستر شاو تهديد شده نجات مي دهد. پسرك پس از تعقيب هستر و ديدن قيافه ي وحشتناك او، توسط ولنتاين به سرزمين بيرون كه دخترك نيز در آن سقوط كرده، پرتاب مي شود و پس از آشنايي با هستر  می‌فهمد ولنتاین برای به دست آوردن تکه‌ای از سلاحی قدیمی (مدوسا)، پدر و مادر هستر را کشته است. تام و هستر از دست ولنتاین فرار می‌کنند. 
اصل ماجرا از روزی آغاز می‌شود که شهر لندن به دستور شهردار، به سوی شرق حرکت می‌کند. در میانه‌های راه، لندن با “سالت‌هوک”، مواجه می‌شود. شهری کوچک با حدود نهصد نفر انسان، که در آن ساکن هستند. لندن با سرعتی وصف‌ناشدنی جهت شکار سالت‌هوک، به سوی این شهر، هجوم می‌برد. تمامی مردم از جمله تام، برای مشاهده‌ی نحوه‌ی شکار، بر روی سکوهای شهر لندن حاضر می‌شوند و با ماجراهایی خواندنی مواجه می‌گردند.

داستان در آینده‌ای بسیار دور شکل می‌گیرد. جهان به کلی تغییر یافته است. دریاهای بزرگ و تمام حیوانات موجود در آن نابود شده‌اند. به جز روستاهای کوچک یک جانشین، همه‌ی شهرهای بزرگ و کوچک دنیا، بر روی چرخ‌هایی شنی قرار دارند؛ چرخ‌هایی که این سرزمین‌ها را از جایی به جای دیگر منتقل می‌کنند. بر اساس قانون “داروینیسم شهری”، از هزاران سال پیش، شهرها، شهرک‌ها را، شهرک‌ها، روستاها را و روستاها، دهکده‌های کوچک و نگون‌بخت یک جانشین را می‌خورند. در واقع آن‌ها هم‌چون حیواناتی وحشی و گرسنه، از طریق خوردن سرزمین‌هایی ضعیف‌تر از خویش، می‌توانند به حیات‌شان ادامه دهند. بر روی هر یک از این سرزمین‌ها، انسان‌های بسیاری زندگی می‌کنند.
آن ها پس از فرار به منطقه ای می روند که شهرهای یک جا نشین در آن هستند که با موقعیت جغرافیایی کنونی مناطق اسیایی هستند و به دنبال تصرف آن جا هستند. تام و هستر همراه آنا فنگ می شوند که در راه نابودی شهرهای پیشران مبارزه می کنند. آننها موفق می شوند جلوی حمله شهر لندن را بگیرند اما قسمت هایی از شهر و دروزاه نابود می شود و شهر لندن هم با انفجار مدوسا و کشته شدن همه افراد آن از جمله ولنتاین، نابود می شود.
کتاب رویدادنگاری شهر گرسنه نوعی داروینیسم جدید در قالب شهرهای را مطرح می کند. نوعی جدید از داروینیسم که شهرهای بزرگ تر و مهم تر، شهرهای کوچک تر را می بلعند و مردم آن شهر به بردگی می گیرند و تمام اجزا شهر بلعیده شده را متلاشی می کنند. در واقع تمام هویت شهری را از هم می پاشند. 
هویتی که این بار بر خلاف تمام دوران های تاریخی وابسته بر زمین و مرزها نیست و در کنار آن هویت فردی هم دیگر وجود ندارد؛ شهرهای متحرک همه چیز را در خود فرو برده اند.
        
(0/1000)

نظرات

شما که کل داستان رو لو دادی خواهر 😅
1
واقعا چرا گزینه لو دادن داستان را  تیک نزدم ؟😅