یادداشت فاطمـــه*
1402/4/5
دوستی دارم بنام دنیــا که دختری کتابخوان و بسیار دوستداشتنیست؛ گاهی اوقات که بعد از اتمام یک کتاب نمیدونم چطور میتونم تمام احساسات، هیجان، ترس، عشق و لذتی که حین مطالعهی کتاب تجربه کردم رو در قالب جمله بریزم و بیانش کنم، اون کتاب رو برای دنیا توصیف میکنم، به گونهای که انگار تصمیم دارم کتاب رو بهش معرفی کنم و اون قصد خوندنش رو داره؛ • برای کتاب کلکسیونر همینطور شد، برای دنیا اینگونه نوشتم : کتابی در سبک جنایی که از ابتدا فضایی آرام و عادی برای مخاطب ایجاد میکند اما در عین حال حس ترس و نگرانی در پس زمینه وجود داره؛ یک بخشهایی خیلی مهیج میشه و دوباره تب داستان فروکش میکنه. متن از دیدگاه مردی به معنای واقعیِ کلمه « Psychopath » روایت میشه که ابتدا عاشق پیشه بنظر میاد اما به مرور مشخص میشه که چقدر مشکل روانی داره و رفتارش آسیب رسان هست. از فصل دوم شنوندهٔ وقایع از زبان دختری به نام "میراندا" هستیم که به چنگ این فرد دیوانه گرفتار آمده و به دنبال راه فرار است اما هر سری با شکست مواجه میشه و در ⅓ انتهایی کتاب، حتی خواننده هم امیدی به نجات و رهایی یافتنش از دست این دیوانه خو نداره؛ انگار که من انتهای کتاب رو فقط برای اینکه بدونم چه بلایی سر این دختر بیچاره میآد میخوندم. در آخر، وقتی انتظار داشتم این جنایت تمام شود و تجربهٔ آن صحنهٔ تراژیک را هضم کنم، شروع حیوانیگری جدیدی مرا در شوک باقی گذاشت .. • نکات جالب توجه متن کتاب : - نویسنده در داستان از زبان شخصیتها نظراتش رو در مورد یک سری مسائل سیاسی، هنر، فرهنگ و کتابها بیان کرده که خیلی جالبه ! - ما اتفاقات رو یکبار از زبان کلکسیونر و یکبار از زاویه دید میراندا مرور میکنیم که یکی از جذابیتای سبک نوشتهٔ این کتابه ! - اینکه در قالب یک داستان جنایی با کلی مطالب در مورد موسیقی و هنر، آثار هنری و نقاشی های معروف آشنا میشیم دلنشینه !
(0/1000)
نظرات
1402/4/5
خیلی خوب تونستی حس و حال کتاب رو منتقل کنی؛ دوست دارم هرچه زودتر نظرت رو درباره "شاگرد قصاب" هم بدونم؛ 👀
1
0
فاطمـــه*
1402/4/5
0