یادداشت
1403/1/23
و بالاخره «بودن یا نبودن»...؟ . هملت، شاهزاده دانمارک، از آلمان برمیگرده تا در مراسم خاکسپاری پدرش شرکت کنه. از فوت شاه چیزی نگذشته که مادر هملت با عموش ازدواج میکنه و کلادیوس(عمو) تاج شاهی رو بر سر میذاره. طی اتفاقی هملت شبح پدرش رو میبینه و باهاش گفتوگو میکنه و حقایقی رو میفهمه که داستان رو شکل میده... . خوندن هملت برای من با لذت کشف کردن همراه بود.🌱 . یادداشت فاقد اسپویله . ❛ ᴗ ❛. هملت برام کتاب سختی بود ولی بعضی مطالبی که متوجه شدم رو اینجا مینویسم شاید به شما هم کمک کنه: ۱. ازدواج مادر هملت با عموش باعث شاه شدن کلادیوس شد و اگر این ازدواج اتفاق نمیافتاد هملت به پادشاهی میرسید؛ این مسئله بخاطر دوراندیشی های مادرش میتونسته باشه که فردی روی تخت شاهی بنشینه که توانایی اداره دانمارک رو داشته باشه و خب علاقهش به کلادیوس هم هست. *اول. هملت جانش در خطره چون ممکنه مادر و عموش بچهدار بشن و اون بچه جای هملت رو بگیره و هملت توسط کلادیوس کشته بشه *دوم. از این ازدواج هم خیلی ناراضیه چون از مرگ پدرش چیزی نگذشته و از مادرش انتظار این مسئله رو نداشته.( حالا نظریههای دیگه هم برا این مورد میگن ولی به نظر من چرا نقد رو ول کنیم نسیه رو بچسبیم، مشخصا از این کار مادرش خوشحال نیست.) *سوم. از طرفی هملت شبح پدرش رو دیده و میدونه که پدرش به قتل رسیده و میخواد که انتقام بگیره؛ در واقع اینجا شروع داستانه و شروع To be, or not to be, that is the question ۲. اوفلیا در کتاب آنچنان بولد نیست ولی شخصیت خیلی موثری داره چون اگر بواسطه او نبود کسی نقشهی هملت رو باور نمیکرد و شخصیت معصوم در عین حال باهوشی داره... ولی خب آخر داستان:-! . عکس ها: بالا سمت راست: تابلو پولونیوس( پدر اوفلیا) در پس پرده از یان جورج وایبرت پایین سمت چپ: نقاشی اوفلیا از واترهاوس پایین سمت راست: فیلم Ophelia ✨ در مورد این فیلم 🙈: یکی از اقتباسهای جدید هملت هستش. از لحاظ وقایع، فیلم با کتاب یه جاهایی تفاوت داره؛ و شخصیت های کتاب رو هم گاهی طور دیگهای تعریف میکنه ولی نکته جالبی که وجود داره اینه که این تفاوتا گاهی بیشتر به شناخت شخصیتها کمک میکنه و شمارو به دید خوبی میرسونه. پیچیدگیهای فیلم برای من جذاب بود💙... البته اقتباسهای متعددی از هملت وجود داره ولی من جذب نشدم که ببینم. . 📘 متن کتاب: «خوش برخورد باش، اما به هیچرو مبتذل نباش؛ دوستان خود را پس از آزمودن با پنجه فولادین در جان خود جای ده ولی دستهای خود را برای پذیرایی هر خامِ سر از تخم در آوردهای فرسوده مکن.» «برای آن دم از پرهیزگاری میزنند که بهتر فریب دهند.» «با آنکه میبایست به هر مشقتی تن دهی، مردی بودهای که به هیچ چیز سر فرود نمیآورد و لطمات سرنوشت و نوازشهای آن را به یکسان میپذیرد. خوشا به حال کسانی که خون و خِردشان چنان درست به هم پیوند خوردهاند که دیگر چون نی نیستند که سر انگشتان بخت هر نوایی را که بخواهد از ایشان بیرون بکشد.» . ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.