یادداشت محمد علی نباتی

                روایت ژانر مورد علاقه من است و من عاشق جنوب ایران هستم و خب همه این ها دلیلی شد که این کتاب را در دست بگیرم و بخوانم!
اما اگر کتاب را در یک لایه زیرین ببینی به نظرم راهنمای خطاهای روایت نویسی است! یا مثلا اینکه چه طور اشتباهات مهلکی در روایت نویسی داشته باشیم! یا اینکه چه طور ننویسیم!
باید ببخشید که بی رحم و البته کمی با بدجنسی می نویسم اما خب کتاب نباید کتاب روایت می شد، چون اطلاعات استوری های پیج های سفر از این کتاب بیشتر است. لزومی به رفتن نبود و با چند مصاحبه و سرچ اینترنتی همه این اطلاعات به دست می آمد.
آقای رافتی، در رسیدن به پرواز تاخیر داشته و به پرواز نرسیدند! و این خود فصل اول کتاب شده است بدون هیچ قصه و گرهی و از همان ها که برای همه پیش می آید.
در ورود به جزیره ابوموسی درست هماهنگی نشده است و بعد هم کاشف به عمل می آید که اصلا مسیر را اشتباهی رفته و برای هماهنگی ورود به جزیره مسیرهایی آسان تر هست و...
یا ناو آمریکایی از تنگه عبور میکند و این ها خبردار نمیشوند و...در آخر هم اصرار بر اینکه زودتر برگردند تا عید کنار خانواده باشند!
یا للعجب مگر برای روایت نویسی نرفته بودین...
اما باز اینکه کتاب توجهات را به ابوموسی جذب میکند، ما را با آن فضا بیشتر آشنا می کند و مرا برای رفتن به این جزیره ترغیب می کند یعنی کتاب خوبی برای مخاطب هست اما برای نویسنده نه!
        
(0/1000)

نظرات

سپاس که با بی‌رحمی نوشتید. باشد که همین نقدهای بی‌رحمانه باعث شود نویسندگان به این نکته‌ی بدیهی پی ببرند که لزوما هر ایده‌ای نوشتنی  نیست و خوانندگان بدانند که هر چاپ‌شده‌ای خواندنی نیست!